آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

مسافرکوچولو

روز دختر

سلام یوهووووو روز دختر مبارک باشه   و کادوی روز دختر من وعصر روز دختر رفتیم کافه و من یه بستنی خوشمزه خوردم برای بقیه هم کاکی گیلاسی(کافه گلاسه😁)سفارش دادم   ...
13 تير 1398

آیدا از ۶۵ تا ۶۶ ماهگی

سلام این ماه دیگه ماه رمضون تموم شد و من حسابی رفتم پارک و شهر بازی و گردش خیلی دختر خوبی هستم به حرفای مامان و بابام گوش میدم خیلی مهربون وبخشنده هستم اصلا اهل حسادت یا لجاجت نیستم برای همین تو هر جمعی به راحتی با همه ی بچه ها دوست میشم و اونا هم با من دوست میشن احتمال داره بخوام پیش دبستانم رو عوض کنم و به جای مدادرنگی برم پیش دبستان نمونه واما عکس ها یکی دو روز خاله اینا اومدن پیش ما و سوگند اینا هم اومدن و به ما سه نفر خیلی خوش گذشت شب پیش همدیگه خوابیدیم اون جوجه یاکریم های کوچولو بزرگ شون ورفتن یه روز رفته بودم توی حیاط و آفتاب می گرفتم یه روز رفتم با دوچرخم و بابائی خرید ...
5 تير 1398

آیدا از ۶۴ تا ۵۶ ماهگی

سلام من اومدم من یه دختر مهربون و شاد و کمی حواس پرتم عاشق برنامه کودک هستم و زیادی کارتون می بینم چند روز پیش رفتم با مامانم پیش دبستانی اسمم رو نوشتم والبته مدارک و بقیه ی کارها موند برای بعد پیش دبستانی مداد رنگی خیلی خوشگل بود تای و سرسره هم توی حیاط بزرگش داشت واما عکسها اول عکسای یه روز قشنگ اردیبهشتی و گردش   یه روز که سوگند و ترنم اومدن و با هم کلی بازی کردیم و پارک و تاب و سرسره بازی   اردیبهشت و گلهای توی حیاطمون یه روزم با سوگند رفتیم گردش و بازی توی این عکس بالایی اگه ...
3 خرداد 1398

آیدا از ۶۳تا۶۴ماهگی

این ماه نشانه های بزرگتر شدن و عاقل تر شدن در من مشهوده دختر مهربون و حرف گوش کنی هستم وبا بچه ها خیلی خوب ارتباط میگیرم اصلا اهل لج یا قهر یا حسادت نیستم قبلا تصمیم داشتم هنر پیشه ی تئاتر بشم اما نظرم عوض شده و می خوام چوپان بشم واما عکسها اول عکسهای روستای زیبای مانیزان وعکس های ۱۳ به در یه روز که با بابایی رفتم خرید وروزی که رفتیم خونه ی سوگند اینا عید دیدنی و کلی بازی کردیم یه روزم رفتیم خونه ی دینا اینا وکلی بازی کردیم روز نیمه ی شعبان که رفتم بیرون و طبق نذر هرساله شیرینی پخش کردم ...
5 ارديبهشت 1398

افتادن اولین دندان شیری

سلام من اومدم با یه خبر مهم امروز اولین دندون شیری من افتاد وبدین سان آیدا بی دندون افتاد تو قندون☺ امشب قراره دندونم رو بذارم زیر بالشم و از فرشته ی دندون خواهش کنم برام چرخ خیاطی بیاره وقتی چرخ خیاطی آورد برام عکسش رو به اینجا اضافه می کنم وقتی اولین دندون شیری من دراومد این چرخ خیاطی رو صبح که بیدار شدم دیدم فرشته ی دندون برام آورده و اون چراغ و قابلمه رو هم عزیز جونم برام هدیه گرفته برای دندون جدیدم   ...
23 فروردين 1398