آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

مسافرکوچولو

آیدا از ۵۸ تا ۵۹ ماهگی

سلام این ماه من یه کم بهونه گیر شدم که البته علتش اینه که حوصلم خیلی سر میره آخه من نه مهد کودک میرم و نه هیچ کلاس خاصی واسه همین حوصلم سر میره و بهوونه گیری می کنم مامانم می خواست امسال منو بذاره مهد ولی بابام مخالف بود و اجازه نداد بیشتر از هر بازی قایم موشک دوست دارم و نمایش اجرا کردن واما عکس ها یکی دوروز باران اینا اومدن پیشمون و کلی به ما خوش گذشت یه روز با هم رفتیم تو دل طبیعت پائیزی و خیلی خوش گذشت   وقتی با هم نمایش اجرا می کردیم ومن و بارانی که پیش هم می خوابیدیم شبها اینم من و سوگند و ترنم ویه دینگ دینگی جدید قو وقتی مامانی ماکارونی در...
6 آذر 1397

آیدا از ۵۷ تا ۵۸ ماهگی

سلام من اومدم من یک آیدای نامرتم که کفر مامانم رو درآوردم بهداشت رو هم رعایت نمیکنم وسایلم رو هم جمع نمی کنم و فقط ریخت و پاش میکنم اما مهربونترین دختر دنیا هستم حتما شبا که می خوام بخوابم باید یه عروسک کنارو بخوابونم و همچنان کنار مامانی می خوابم سوره ی قدر رو تقریبا حفظ کردم فقط مونده آیه ی آخر که اونم تموم بشه دیگه مامانی برام وسایل پزشکی جایزه می خره واما عکس ها اول عکسهام با دوستام پارک بانوان یه روز که عمو عباس اینا دوست بابام اومده بودن خونمون و من یه عالمه با مبینا بازی کردم ویه روز توی شهربازی ستاره ها یه روز خوب با سوگند در دل طبیعت زیبای پائیزی ...
5 آبان 1397

آیدا از ۵۶ تا ۵۷ ماهگی

سلام من اومدم این ماه بخش زیادیش رو ما مهمون داشتیم وبه من خیلی خوش گذشت هر چند یه بازم سرما خوردم و یه چند روزی درگیر سرما خوردگی بودم واما عکسها اول عکسای من و دوستام تو روزای مختلف این عکسا یه باره که رفته بودیم خونه ی خاله مهری وخیلی به ما بچه ها خوش گذشت واینا عکسای یه شب که رفته بودیم مراسم ولیمه و من با دینا و آیدا دختر دایی دینا عکس گرفتم و عکس تکی هم گرفتم یه روز رفتیم روستا خونه ی مبینا اینا انگور و گردو چیدیم قبل از اینکه بریم باغ رفتیم باغ رستوران نهار خوردیم یه روز رفتیم خونه آوا جون که خدا یه آبجی کوچولو به اسم آرشیدا داده بهش خ...
4 مهر 1397

آیدا از ۵۵ تا ۵۶ ماهگی

سلام من اومدم این ماه تغییراتم یه ذره زیاد بود مثلا برای هرچیزی مامان وبابا تشویقم میکنن یا قربون صدقم میرن ناراحت میشم دوست ندارم و تاکید میکنم ساکت باشن!واین موضوع براشون خیلی عجیبه! یه ذره هم حرف گوش نکن شدم یعنی حرف گوش نکن تر از قبل! والبته نا مرتب تر یعنی اصلا به مامانم کمک نمیکنم فقط ریخت و پاش میکنم یه روز مامانم حسابی شاکی شده بود و گفت که خسته شده اینقدر باید ریخت و پاشای منو جمع کنه به مامانم یه پیشنهاد خوب دادم گفتم حالا که خسته میشی از بابا و داداش و عزیز میتونی کمک بگیری😆😆 دوتا ترانه رو خیلی دوست دارم یکی" آمد بهار جانها"محسن چاووشی وترانه ی "پرسون پرسون"حجت اشرف زاده،هر وقت سوار ماشین باشم این آ...
6 شهريور 1397

۵۵ماهگی

سلام من آیدا کوچولو امروز ۵۵ماهه شدم در دو چال گونه ات دنیایِ من جا میشود😍 عاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت😍 ...
7 مرداد 1397