آیدا از ۵۵ تا ۵۶ ماهگی
سلام من اومدم
این ماه تغییراتم یه ذره زیاد بود مثلا برای هرچیزی مامان وبابا تشویقم میکنن یا قربون صدقم میرن ناراحت میشم دوست ندارم و تاکید میکنم ساکت باشن!واین موضوع براشون خیلی عجیبه!
یه ذره هم حرف گوش نکن شدم یعنی حرف گوش نکن تر از قبل!
والبته نا مرتب تر یعنی اصلا به مامانم کمک نمیکنم فقط ریخت و پاش میکنم یه روز مامانم حسابی شاکی شده بود و گفت که خسته شده اینقدر باید ریخت و پاشای منو جمع کنه به مامانم یه پیشنهاد خوب دادم گفتم حالا که خسته میشی از بابا و داداش و عزیز میتونی کمک بگیری😆😆
دوتا ترانه رو خیلی دوست دارم یکی" آمد بهار جانها"محسن چاووشی وترانه ی "پرسون پرسون"حجت اشرف زاده،هر وقت سوار ماشین باشم این آهنگ ها رو گوش میدم و خودم هم میخونم باهاشون
و اما عکسا اول عکسای یه روز عصر که با بابائیم رفتم پارک
ومن و عمو جعفر
وچندتا از نقاشی هام که مامانی زده رو یخچال
ویه روز که رفتیم خونه خاله پریسا مهمونی من و پریا و دینا و ترنم
وبازی کردن ،اولین عکس یه شبه که رفته بودیم پارک و من با این دختر خانم که اسمش آیدا بود کلی بازی کردم
خواب یک فرشته
واولین باری که با رفقام رفتم استخر و کلی خوش گذشت
ماه و ماه