آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

مسافرکوچولو

سفرنامه(فصل سیاحتی)

1394/6/31 22:03
نویسنده : آیداکوچولو
1,250 بازدید
اشتراک گذاری

سلام من اومدم با کلی تجربه وخاطره ی نوزیبا

من ومامانیم 5شنبه شب پنجم شهریور ماه دوتائی باهم با اتوبوس وی آی پی رفتیم تهران این اولین سفر دونفره ی من ومامانیم وواولین سفر من با اتوبوس بودهمه ی طول مسیر رو من خوابیدم صبح که پیاده شدیم کفشام توی اتوبوس جامونده بود وکلی طول کشید تا کفشام رو بتونم بگیرم حلاصه رفتیم خونه ی خاله جونم وکلی خوش گذروندیم وبابا اینا هم روز سه شنبه به ما ملحق شدن وچهارشنبه شب  یازدهم شهریور ماه ساعت هفت ونیم شب پرواز داشتیم به سمت مشهد که با یک ساعت تاخیر ساعت هشت ونیم به سمت مشهد پرواز کردیم واین اولین تجربه ی سفر هوائی من بودکه  خیلی برام جالب بود موقع پرواز چون مامانم میترسید من پیش خاله بودم وحسابی اذیتش کردم تا برسیم مشهد ،مشهد که رسیدیم رفتیم هتل باختر که خاله زحمت کشیده بود ویه آپارتمان وی آی پی واسمون گرفته بود وفردای اون روز رفتیم حرم زیارت آقا امام رضا که امیدوارم قسمت همه باشه وتا نوزدهم مشهد بودیم وهمش به زیارت وسیاحت وگردش وتفریح گذشت وبعد از ظهرچهار شنبه هجدهم شهریورماه برگشتیم تهران ومن ومامانیم وداداشیم تا 30شهریور تهران موندیم من کلی کتابای آبجی بارانم رو پاره کردم استیکر هاش رو کندم واسباب بازی هاش رو به هم ریختم واذیتش کردم کلی با هم بازی وشیطونی کردیم وگاهی هم سر به سر هم گذاشتیم کل خونه ی خاله رو هم به هم ریختم از بس از همه جا بالا میکشم مجبور شدن این مدتی که من اونجا بودم کل وسایلشون رو جمع کنن کلی با عمو محسنم جور بودم وعمو محسن با حوصله باهام بازی می کرد یه روزم رفته بودم اتاقشون واتو رو روشن کرده بودم پارچه ی روی میز اتو وچوب میز هم حتی سوخته بود وخدا رحم کرد قبل از اینکه اتفاق بدتری بیفته عمو متوجه شده بود وخاموش کرده بود اتو روخلاصه این سفر طولانی برام پر از خاطره شد وتجربه!

وبعدش بابائی اومد دنبالمون وبرگشتیم ملایر

وسفر به روایت تصاویر

اولین سفر من با اتوبوس

اولین اتوبوس سواری

اتوبوس سواری

رستوران آپادانا مهمون خاله بودیم

رستوران آپادانا

رستوان اپادانا

باشگاه ورستوران نفت که مهمون دائی علی بودیم

باشگاه نفت

باشگاه نفت

باشگاه نفت

باشگاهش علاوه بر رستوران ومحوطه ی خیلی زیبا پارک کودک هم داشت

پارک کودک

من ودائی علی

من ودائی علی

اینجا فرودگاه مهر آباد منتظر پرواز به مشهدمقدس

فرودگاه مهر آباد

اینجا هم مشغول اذیت خاله

مهرآباد

مهرآباد

اینجام همراه آبجیام وعزیز وخانوم دائیم

مهرآباد

کارت پرواز من

کارت پرواز

ومن سوار هواپیما

هواپیما سواری

سوار هواپیما در حال مطالعه

مطالعه در هواپیما

وطی پرواز بغل خاله ودر حال اذیت کردن خاله

اذیت

فرودگاه هاشمی نژاد مشهد

فرودگاه هاشمی نژاد

فرودگاه هاشمی نژاد

وهتل باختر

هتل باختر

وداخل هتل

هتل

هتل

3دخترون

تراس هتل

تراس

وپله های لابی

پله

ورستوران هتل

رستوران

آب نمای ورودی

آب نما

آب نمای رستوران

آب نما

آب نما

ومرکز خرید آلتون

آلتون

از این اسباب بازی فروشی خاله جون واسم یه عروسک کیتی هدیه گرفت

کیتی

واینجا یه نقره فروشی توی آلتون بود که مامانیم از ازش برام یه گردنبند فیروزه یادگاری از اولین سفرم به مشهد گرفت

آلتون

ورستوران پسران کریم برج آلتون که مهمون خاله بودیم وجاتون خالی عجب ماهیچه ی عالی وخوشمزه ای داشت

رستوران پسران کریم

پسران کریم

محوطه ی هتلمون یه پارک کودک کوچولو هم داشت

پارک کودک

پارک بازی

وبازگشت فرودگاه هاشمی نژاد

هاشمی نژاد

فرودگاه هاشمی نژاد

وپایان سفر مشهد/تهران

تهران

ویادگاری سفرم  یه گردنبند فیروزه که مامانیم واسم گرفت با یه جعبه ی خوشگل وخاله جونم هم برای مامانیم یه نیم ست نقره هدیه گرفت که مامانیم اون رو هم گذاشت برای من

یادگاری سفر

یادگاری

به زودی در پست بعدی سفر نامه (فصل زیارتی) اضافه میشود

 

 

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان هانیه
1 مهر 94 16:21
سلام عزیزدلم زیارتت قبول...انشاالله زیارت کربلا قسمتت باشه.عکس هاتم مثل همیشه عالی بودند
مامان ساناز
5 مهر 94 13:16
زیارت قبول آیدا خانم ..... به به چه گردنبند قشنگی
مامان نرگس
5 مهر 94 21:20
آیدا جونم سلام....زیارت قبول عزیزم...حتما مارو دعا کردی مگه نه.... خیلی خوش گذشته معلومهههههههههه..........هورااااااااااا خوشحالم برات یادگاریهات هم مبارکت باشه دختر خوشگل... انشاله همیشه خوش و سلامت باشی عزیزم
ترنم
8 مهر 94 12:43
همیشه به سفر و خوشی عزیزم
ترنم
8 مهر 94 12:45
سلام امیدوارم فصل جدید درسات رو با موفقیت بگذرونی عیدت و کادوهات هم مبارک
مامان مهنا
11 مهر 94 1:04
همیشه به سفرو تفریح ایداجونم سوغاتیا و یادگاریات مبارک انشالله هرسال به پابوس امام رضابری برای ماهم دعا کنی