آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

مسافرکوچولو

آیدا از ۴۰ تا ۴۱ ماهگی

سلام من اومدم؛از اون ماه تا این ماه اتفاق جدیدی نیفتاده همین که روز به روز دختر بهتر و گل تر و خانم تر وحرف گوش کن تری میشم  وعکس ها اول عکس انتخاباتی من که توی کافه خبر قرارگرفت ورای دادن من ومامانی روز رای گیری رفتیم مدرسه ومن توی حیاط کلی با بچه ها بازی کردم وچند عکس از گردش در اردیبهشت زیبا ومن وثنا وسوگند یک سفر یک روزه خاله اینا اومدن پیشمون که خیلی خوش گذشت من وبارانی بازی کردیم و گردش رفتیم آ توی این عکس هم من وباران وخاله زینب وداداش عرفانم وشقایق ها هستیم یه روز رفتیم خونه ی دایی بابام ومن کلی با نوه ی نازشون که اسمش نازنینه بازی کردم وبا هم عکس...
1 خرداد 1396

۴۰ماهگی

سلام من آیدا کوچولو امروز ۴۰ ماهه شدم وعکسای امروزم    ومن ودینا دوستای گل وگلاب ومن وآبجی زهرا ...
7 ارديبهشت 1396

آیدا از ۳۹ تا ۴۰ ماهگی

سلام من اومدم واما این ماه من با دو تا موضوع مهم درگیر بودم یکی اینکه دایم به مامان وبابام میگم که برای من اتاق وتخت وکمد بخرید یعنی روزی چند بار تکرار می کنم و هی میگم سوگند اتاق داره رایا اتاق داره دینا اتاق داره باران اتاق داره و...‌برای من اتاق بخرید کمد بخرید !!!ویه موضوع دیگه اصرارم برای مهدکودک وپیش دبستانی ومدرسه وحتی دانشگاه رفتنه!دایم کیفم رو می ندازم پشتم و میگم می خوام برم مدرسه ... همچنان بد غذا هستم از شیر بیزارم ولی انواع سبزیجات ومیوه رو با کمال میل می خورم کلا گیاه خوار وخام خوارم از پایان ۳ سالگی هر چی به سمت جلو میریم  آرامتر وحرف گوش کن تر میشم واز اون جایی که مامانی من خیلی اعصاب میزونی نداره این یه حسن بزر...
2 ارديبهشت 1396

نوروز۹۶

سلام سلام صد تا سلام وسال نو مبارک وصد سال به از این سالها ۴شنبه سوری رو ما خونه موندیم وبیرون نرفتیم برای سال تحویل خاله اینا عزیز جون ودایی اینا پیش ما بودن وخیلی خوش گذشت ومن یه عالمه عیدی گرفتم  هفته ی اول بابام شیفت بود وما هم خونه با مهمونامون سر گرم بودیم وهفته ی دوم که بابا مرخصی بود دو روزش رو رفتیم دو تا روستای زیبا یه روز رفتیم بروجرد یه روز رفتیم عید دیدنی یه روز مهمونی داشتیم و سیزده به د رو هم رفتیم پارک واما عکس ها من وهفت سین من وبارانی وسوگندی  من وداداشی وبابایی بازی وشادی با بچه ها یه روز که رفتیم باغ رستوران ومهمون دایی بودیم عروس مهمونی خاله زینب بودش من وبارانی وسوگندی و رای...
14 فروردين 1396

۳۹ماهگی

من آیدا کوچولو امروز ۳۹ ماهه شدم امروز توی پارک سیفیه نقاشی گروهی کودکان بود با موضوع نوروز که مامانم منو برد ولی من خیلی نپسندیدم یعنی اینقدر فکر وذکرم پیش تاب سرسره بودش که از نقاشی لذت نبردم واما عکس ها ی امروز     ...
7 فروردين 1396

آیدا از ۳۸ تا ۳۹ ماهگی

سلام این ماه من متین ترین خانوم ترین وعزیزترین دختر دنیا شدم اینو خودم نمی گم آ همه میگن یکی از کارای این ماه من مورچه بازی بودش دائم با مورچه های تو خونه وحیاط مشغول بازیم  واصرار دارم همه رو بزارم پیش هم مورچه های تو خونه رو می برم می ندازم تو حیاط واما عکس ها اولین عکس سی دی بلاگم هستش که مامانی به نی نی وبلاگ سفارش داد وسی دی ۱۵۴ پست اول وبلاگم برام ارسال شد این طوری دیگه وبلاگم همیشگیه این ماه تولد سوگندی بود که رفتیم جشن تولدش وخوش گذروندیم وبعدازتولد که توی اتاقش بازی می کردیم با بادکنک ها  وخونه تکونی اینجا داشت رعد وبرق میزد من اومده بودم این گوشه پفیلا می خوردم  یه روز با...
3 فروردين 1396