آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

مسافرکوچولو

۵۰ماهگی

سلام من آیدا کوچولو امروز ۵۰ ماهه شدم 👸 👸 👸 👸 👸 👸 👸 👸 امروز موقع بازی با این دختر کوچولوی زبل دوست شدم که اسمش زهرا خانم بود👸👸 👸👸 ...
7 اسفند 1396

آیدا از ۴۹ تا ۵۰ ماهگی

سلام من اومدم این ماه کلی بارندگی های خوب داشتیم خداروشکر هم برف هم بارون ومنم رفتم برف بازی یه کار بانمک که البته اختراع خودم بودش و قبلا هم انجامش میدادم اینه که تا به هر دلیلی کسی رو ناراحت کنم عذر خواهی میکنم وبعدش هم میگم"بخند"وبعدش هم میپرسم "خوشحالی؟"وبدین صورت هر خرابکاری کرده باشم فراموش میشه و موقعی هم که از کسی عصبانی بشم میگم "دیگه باهات دوست نیستم" استفاده از گوشی و تبلت برای من ممنوعه وقتی که تو خونه یهو غیبم میزنه همه میفهمن که الان یه گوشی رو برداشتم و رفتم یه جایی قایم شدم و مشغول بازیم گم شدن من و یه گوشی همیشه با هم ارتباط مستقیم دارن این ماه دایی علی اینا دو روز اومدن پیشمون ،من دایی ع...
4 اسفند 1396

۴۹ماهگی

سلام من آیدا کوچولو امروز ۴۹ ماهه شدم من همه ی ماهگردام میرم و عکسای قشنگ می گیرم ولی این ماه از روز ۵ شنبه مریض شدم گلاب به روتون اسهال و استفراغ و خیلی بی حال امروزم همش بی حال بودم با وجودی که عاشق برف و بارونم و امروز از صبح گاهی برفی گاهی بارونی بوداصلا حال نداشتم که بیرون برم دیگه بعد از ظهر رفتم دکتر دکتر رفتن های من ماجرا داره من از دکتر رفتن خیلی میترسم حتی چهار بار نوبت چشم پزشکی مامان و بابام برام گرفتن رفتیم ولی من اینقدر جیغ وداد و گریه کردم که هنوز معاینه ی چشم نشدم ولی امروز خیلی آروم رفتم و اجازه دادم خانم دکتر معاینم کنه وجالبه که اصلا گریه زاری نکردم و این یه اتفاق خوب بود و مامانم تصمیم گرفت هفته ی اینده بازم نوبت چ...
7 بهمن 1396

آیدا از ۴۸ تا ۴۹ ماهگی

سلام من اومدم این ماه؛ماه حرفای قلمه سلمبه زدن بود یعنی هرروز با حرفا و واژه های قلمبه و سلمبه بقیه رو متعجب می کنم؛لج کردن و قهر و گاهی بد اخلاقیم هم به قوت خودش باقیه یه کم کمتر شده البته الان ۵ تاسوره حفظم حمد ،توحید،کوثر،ناس و عصر کلی هم شعر وقصه بلدم به فی البداحه قصه گویی خیلی علاقه دارم یه کتاب میگیرم دستم و یه داستان طولانی می سازم و میگم واما عکسها اول عکسهای اولین دو چرخه بازی های من 🤗 🤗 امسال کلا ۲ یا ۳بار برف اومد یه بارش خیلی کم بود و به سختی فقط شد یه آدم برفی کوچولو بسازیم ویه بارم که یه برف حسابی بارید و رفتم برف بازی و آدم برفی هم ساختم 🤗 🤗 🤗 🤗 🤗 🤗 🤗 🤗 🤗 🤗...
3 بهمن 1396

۴سالگی

سلام من امروز ۴ ساله شدم امسال تولدم دقیقا روز خودش برگزار شد خیلی منتظر رسیدن این روز بودم نزدیک به یک ماه هر روز بارها در موردش صحبت میکردم در مورد کیکم مهمونام و همه چیز عکسهای آتلیم رو هم امسال ظهر روز تولدم رفتیم گرفتیم و عکسای خونوادگی هم انداختیم امسال؛عکسال امسالم رو یه آتلیه ی دیگه رفتیم مثل همیشه آتلیه عمو فرشید نرفتیم یه توضیحم در مورد لباس امسالم ؛من و مامانی و خاله و بارانی قرار بود پائیز بریم چابهار که خاله دچار یه حادثه شد و سفرمون کنسل شد قرار بود بریم منزل دوست خاله،بعد از کنسل شدن سفر دوست خاله برای من و باران یکی یک دست لباس فرستادن لباس باران سنتی بلوچی بود و لباس من سنتی پاکستان(کراچی)😊وهمین لباس شد لباس تولدم ...
7 دی 1396

آیدا از ۴۷ تا ۴۸ ماهگی

سلام من اومدم این ماه من دختر بهونه گیر و یه کمی بد اخلاقی شدم که احتمالا تا حدیش اقتضای ورود به ۵ سالگیه یه بخشیش رو تاثیر محیط اطراف بوده مامان و بابا و داداشی خیلی باهام مدارا می کنن و همه دارن تلاش میکنن تا این دوره هم بگذره و من بشم همون آیدای بی همتا این ماه یه سرماخوردگی شدید و بد گرفتم و کلی اذیت شدم وکلی طول کشید تا خوب شدم ؛تا تولدم چیزی نمونده و براش خیلی منتظرم هر روز در موردش صحبت می کنم و دیگه طاقتم رفته واما عکس ها اولین عکسا مربوط به یه روز که با سوگند رفتیم دل طبیعت گردش 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 ویه روز که رفتم بیرون و سحر...
1 دی 1396

آیدا از ۴۶ تا ۴۷ ماهگی

سلام این ماه اتفاق بسیار تلخی افتاد توی کشورمون که دل همه رو به درد آورد و خانواده های زیادی رو داغدار کرد وبچه های زیادی تنها و یا بی خانمان شدن این اتفاق تلخ زلزله ی ناگوار کرمانشاه بود؛بازم مثل همیشه همه ی مردم با همه ی توانشون کمک کردند، امیدواریم مشکلات اون منطقه هرچه زودتر حل بشه خوب واما روزهای ما چه جوری گذشت؛این ماه هم باز بخش عمده ایش رو تهران بودیم و پیش باران بودم من و با هم خوش گذروندیم هر چند باران سرگرم درساش بود واما عکسا🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 یه روزم با بار...
6 آذر 1396