آیدا از ۳۸ تا ۳۹ ماهگی
سلام
این ماه من متین ترین خانوم ترین وعزیزترین دختر دنیا شدم اینو خودم نمی گم آ همه میگن
یکی از کارای این ماه من مورچه بازی بودش دائم با مورچه های تو خونه وحیاط مشغول بازیم واصرار دارم همه رو بزارم پیش هم مورچه های تو خونه رو می برم می ندازم تو حیاط
واما عکس ها
اولین عکس سی دی بلاگم هستش که مامانی به نی نی وبلاگ سفارش داد وسی دی ۱۵۴ پست اول وبلاگم برام ارسال شد این طوری دیگه وبلاگم همیشگیه
این ماه تولد سوگندی بود که رفتیم جشن تولدش وخوش گذروندیم
وبعدازتولد که توی اتاقش بازی می کردیم با بادکنک ها
وخونه تکونی
اینجا داشت رعد وبرق میزد من اومده بودم این گوشه پفیلا می خوردم
یه روز با خاله فاطی ودینا رفتیم بیرون ودوتا کتاب خریدیم وتوی فروشگاه به شدت مشغول خوندن کتاب بودیم
ویه دوست جدید تو پاساژ پیدا کردیم.
طبق عادت همیشگیم هر چیزی که بخرم باید یکی دوشب پیشم بخوابه اینم اولین شب من وحلقه ی ورزشیم بودش
یکی از علاقمندی های من اینه که برم یه فروشگاه بزرگ وسوار چرخ بشم
برای عید رفتم آتلیه عکس یادبودبگیرم که دیدم عمو فرشید یه عکسم رو روی دیوار زده یه عکس دیگم روهم به صورت پازل درست کردا اما هنوز نزده بودش به دیوار
وآیدا در آتلیه
من وبند وبساط عید
این لوگو وظرف غذا و کمد موزیکال رو ابجی هانیه برام هدیه آورد