تابستان است…
سلام این عکسا رو توی مدرسه انداختیم
رفته بودیم برای کلاس جبرانی تابستان
یه روز خوب که رفتیم روستا همراه مبینا
یه روز خوب که با دوستان مامانی و دوستان خودم رفتیم بعد از مدتها پارک
من و بابایی ومامان جون« مادربزرگ بابایی»
یه روز رفتیم پارک بانوان با همکلاسی هام و مامان ها و خانم زرگران درس کار کرد وبازی هم کردیم
یه روز که رفتیم سد و من کلی آب بازی کردم
و یه روز که رفتم دریاچه دوچرخه سواری
بعد از حدود دوسال مامانم مهمونی دوستانه گرفت و من و دوستام کلی بازی کردیم و خوش گذروندیم
و یه روز خوب که رفتم پارک و بعدش هم بعد از دوسال رفتم شهربازی
و یه روز گرم مردادی که رفتیم سراب گیان نهادند و من ساعت ها آب تنی و آب بازی کردم
و جشن تولد بارانی
و بعد از جشن تولد رفتیم با بچه ها بازی
و این یاکریم خوشگل و جوجه هاش همسایهی ما هستن😍😍
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی