آیدا از۳۵تا ۳۶ماهگی
سلام من اومدم
این ماه ماه تولد نُ نُ بود و سخنگو شدن همه ی اشیا
من اسم پاهای بابام رو گذاشتم نُ نُ وهرکاری رو که موظفم انجام بدم باید نُ نُ بهم بگه انجام بدم کم کم این اسم به پاهای مامان هم داده شد ولی بیشتر شامل حال پای باباست البته از قسمت مچ تا انگشت ها نُ نُ هستش وموقعی که نُ نُ باهام صحبت می کنه باید انگشت ها تکون بخورن علاوه بر نُ نُ همه ی اشیا سخنگو شدن ومن خیلی حرف شنوی بیشتری از عروسک ها واشیا دارم مثلا مامان بگه شیر بخور گوش نمی دم ولی وقتی عروسک توت فرنگی یا پونی بگه حتما گوش میدم کلا هر کاری مامان یا بابا میگن انجام بده من بلافاصله میگم نُ نُ بگه یا توت فرنگی بگه یا پونی بگه واونوقت گوش میدم وانجام میدم
واما عکس ها
آیدا وکلاه داداشی
من وباران که دوشب پیش هم خوابیدیم واین اتفاق خوب به ندرت میفته
ومن که کلا گوشه گیر شده بودم روزی که بارانی رفت
روز ماه گرد ۳۵ ماهگیم قرار بود برم شهربازی سرپوشیده که مریض شدم ونرفتیم ویه چند روز بعدش رفتیم که به من خیلی خوش گذشت
یه روز که اسباب بازی هام رو دم در جمع کرده بودم وبازی می کردم
امسال عکس یلدای آتلیه نگرفتم ومامانم خودش ازم یه سری عکس یلدایی گرفت
ومن وسوگندی شب یلدا منزل عزیز جونم
فروشگاه توت فرنگی فروشگاه مورد علاقه ی من ومامانم
این موانع توی پیاده رو هستش برای جلوگیری از ورود ماشینا که مورد علاقه ی من وخیلی از بچه هاست برای بالا رفتن وپریدن که دوتا جوون با ذوق اینجوری به صورت انیمیشن طراحیشون کردن
وماجرای گردنبندم که همیشه این جوری برعکس می ندازمش
وآیدا ودخترتوت فرنگی در حال تماشای کارتون
ومامان بازی های من
ویه روز بارونی من وچترم
واینم یه عکس از اولین نقاشی های با مفهوم من خودم بهشون میگم چشم چشم دو ابرو