نوروز95
سلام سال نو بازم مبارک
امسال چهارشنبه سوری سوگند اینا پیش ما بودن آتیش روشن کردیم واز این آبشارها هم روشن کردیم برای عید خاله جونم اینا هم اومدن وبابودنشون به ما خیلی خوش گذشت وخیلی خوب بود شب عید جاتون خالی سبزی پلو ماهی وکوکوسبزی خوردیم آتیش وآبشار روشن کردیم وگفتیم وخندیدیم وصبح زود بیدار شدیم وکنار سفره ی هفت سین نشستیم ودعا کردیم و سال نو روتحویل گرفتیم وکلی هم عیدی گرفتیم خلاصه عید دیدنی رفتیم ویه روزم مهمون عمو محسن بودیم ورفتیم باغ رستوران، خلاصه تولد سوگندی رو هم توی عید گرفتیم وفردای تولدش خاله اینا رفتن ودائی علی اینا اومدن ویه کم پیشمون موندن ؛چون داداشیم کنکور داره امسال مسافرت نرفتیم ایام عید هوا حسابی سرد شده بود ولی از دیشب دیگه برف بارید وامروزم 13 به در خیلی سردی بود وبابائیم هم تا ساعت 3 سر کار بود واسه همین عصری یه سر کوچولو رفتیم بیرون واومدیم؛واما عکس ها
شب چهارشنبه سوری
شب عید
هفت سین ما؛مامانیم اول هفت سین رو روی پیشخون آشپزخونه گذاشت تا موش کوچولو نره سراغش وصبح روز عید آوردش روی میز
این دوتا سبزه ویژه ی من وداداشیمه که عزیز جونم برامون سبز کرده
من وهفت سین
بازم من وهفت سین
وبازم من وهفت سین
من وبارانی
ز
من وسوگندی
من وداداشیم
عکس دسته جمعی
باغ رستوران
سلفی در رستوران(مامانم مونوپاد نداشت واسه همین خودش وبابا وداداش نیفتادن)
اونجا یه حوض بود که همش لبش بودم ویکی باید مراقبم می بودوحاضر نبودم از کنارش برم
تولد سوگندی
دارم انگشت کیکی می خورم
دارم با سوگندی می رقصم
روزمادر که هدیه بردم واسه ی عزیزجونم
12فروردین رفتیم ماهی هامون رو انداختیم دریاچه
خداحافظی با ماهی هام
بعدشم با وجودی که هوا خیلی سرد بود رفتیم تاب سرسره
و13 به در
وپایان تعطیلات عید با چای داغ 13 به در
وتقویم من
واما بحث شیرین عیدی ها
این سه چرخه ی زیبا رو داداشیم برام عیدی گرفت
این پلاک اسمم رو مامانی وبابائیم برام عیدی گرفتن
دائی علی اینا تولدم نتونستن بیان؛ عید که اومدن این دستبند رو بهم هدیه ی تولد دادن
این کیف وگیره و کش سر وقاب زیبا رو خاله جون برام عیدی گرفتن
600000تومن هم عیدی نقدی گرفتم که 250000 تومنش رو خاله جون بهم دادن
این بود داستان نوروز 95 ما؛برایتان سال پر از اتفاق های خوب وشاد آرزومندیم