سفرنامه(فصل زیارتی)
سلام واما سفرنامه ی زیارتی
اولین لحظه ی ورودم به حرم آقا امام رضاوسلام به امام رضای عزیزم
باب الجواد
من وآبجی سوگند یه عالمه مهر ورمی داشتیم ومهر بازی می کردیم
من فقط حاضربودم به آبجی بارانم دست بدم
اینجا داخل یکی ازسقا خونه ها وایسادم
داخل صحن
با آبجی سوگندم رفتیم رو منبر
ضریح مطهر
پنجره ی فولاد
ایوون طلا
ایوون طلا
مناجات
گنبد طلا
سقا خونه ی اسماعیل طلائی وکبوترای حرم
گنبد طلا
اینجا شب آخری هست که رفتیم زیارت وطولانی موندیم ومن خوابم برد اینجا خداحافظی با امام رضای عزیزمه
برای یادگاری یه عکس حرمی گرفتم که از اولی که رفتیم عکاسی یه نفس گریه کردم ،خوب از آقای عکاس ترسیده بودم آخه! خلاصه این عکس شد نتیجش
این بود خلاصه ای از ماجرای سفر ما امیدوارم هر کسی آرزوی این سفر زیبا رو داره به آرزوش برسه ودر آخر متشکرم از داداشیم که پیشنهاد اولیه رو داد وممنون از خاله که همه ی زحمات سفر به عهدش بود امیدوارم هردوشون هر حاجتی که از امام رضای عزیزم طلبیدند به زودی برآورده بشه