آیدا از 20 تا 21 ماهگی
سلام
من تقریبا بخش عمده ی این ماه رو سفربودم این سفر وبودن با بارانی باعث شد تا صحبت کردنم فوق العاده پیشرفت کنه وهمین طور سرعت دویدنم هم حسابی بره بالا
قبل از هر چیز سلام من چون کوچولوتر که بودم با حرکت سر سلام میدادم حاضر نبودم کلمه ی سلام رو بگم ولی یاد گرفتم بالاخره بگم وبا صدای بلند میگم سلاممممممممممممممممم البته دلام من کلا حرف (س) رو (د)تلفظ میکنم
کلمات ترکیبی رو خیلی کامل وخوب میگم مثل جاروبرقی،ماشی لباسشوئی،تاب تاب عباسی،تاب بازی، توپ بازی،آیدا خانوم، عزیز خانوم،مامان بزرگ،داداش کوچولو ،نی نی کوچولو،نونو کوچولو کلا صفت کوچولو رو برای همه چیز به کار میبرم وجدیدا بابایی رو باباشی صدا می کنم
جملههم بهتر از قبل میگم جاروبرقی تموم شد،مامانی بریم دردره(سرسره)بابائی پاشو بریم بازی ،دراز بکش وتاب تاب عباسی خدا دادایی رو نندازی و...
کلمه یعنی تقریباتمام کلمات٬ تبلت!!!!!!!،بله،باشه،آره،ستاره،خاله،عمو،دائی،عمه، سوگند،ماه زیبا،ماه جان،پلو،مسکاک(مسواک)شلبال (شلوار)جوبار(جوراب)لیباد(لیوان)قاشق، چنگال، مشهد،اینجا،دفتر،مداد،
وافعال دستوری بیا ،برو ببین، بشین ،پاشو،بده،ببر،بخور،بخواب و...ومامانی منه،داداشی منه،عزیز منه،بابائیه منه!
ویه کلمه ی محلی مشکه دو کره دو این بازی هستش که میرم کول بابائیم وبابائیم تکون تکونم می ده وبرام میخونه مشکه دو کره دو آیدا کو سر کوه ومنم به این بازی میگم مگه دو کره دو!
من دختر ترسوئی نبودم ولی این ماه ترسو شدم با هر صدائی می پرم بغل مامانم ومیگم ترسید ترسید!این ماه ترسو شدن من بود!
واما عکسها
اینجا رفتم رو گیره لباسی خاله اینا خوابیدم
با آبجیم در حال سه چرخه سواری
سوار دوچرخه ی بارانی
با آبجیم در حال پتو بازی
لالائی رو پای بارانی
این ماشین گل سر خیابون خاله اینا بودش
شیطونی با دختر خالم
این عکس مربوط به یه روزه که مامانیم رفته بود بیرون ومنو گذاشته بود پیش خاله اونوقت من وبارانی این بساط رو درست کده بودیم!
دارم تی میکشم فکر کردین فقط اذیت کردم!
دارم ماکارانی می خورم
ودارم آلمانی در سفر می خونم!
واین اولین بسته ی پستی هست که برای من ارسال شد وامروز به دستم رسید وقتی ما تهران بودیم داداش عرفانم رفت ترکیه ویک روز بعد از برگشتن ما برگشت تهران
ودیگه همدیگرو ندیدیم!واسه همین خاله زحمت کشید وسوغاتی هائی رو که داداش عرفان واسم آورده بود واسم پست کرد
اینم محتویات بسته ی پستی(مرسی داداشی خیلی خوشگلن)
فردا نوشت
من امروز رفتم روستای هدف گردشگری مانیزان جشنواره ی شیره پزی سنتی وجالبه که از نزدیک همون مشک دوغ واقعی رو دیدم
طبیعت واقعا زیبا
چای خونه سنتی