آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

مسافرکوچولو

این قافله ی عمر عجب می گذرد...

فرشته کوچولو تو دل مامانیش اولین دیدار من ومامانی آیدای 1ساعته 1ماهگی آیداکوچولو 40روزگی آیداکوچولو 2ماهگی آیداکوچولو 3ماهگی آیداکوچولو 4ماهگی آیداکوچولو 5ماهگی آیداکوچولو 6ماهگی آیداکوچولو 7ماهگی آیداکوچولو 8ماهگی آیداکوچولو 9ماهگی آیداکوچولو 10ماهگی آیداکوچولو 11ماهگی آیداکوچولو 12ماهگی آیداکوچولو 13ماهگی آیداکوچولو 14ماهگی آیداکوچولو 15ماهگی آیداکوچولو 16ماهگی آیداکوچولو 17ماهگی آیداکوچولو 18ماهگی آیداکوچولو 19ماهگی آیداکوچولو 20ماهگی آیداکوچولو 21ماهگی آیداکوچولو 22ماهگی آیداکوچولو 23...
14 آذر 1394

آیدا از 22تا23 ماهگی

  سلام من اومدم این ماه تحولات خیلی زیادی داشتم از همه مهمتر مسئولیت پذیر شدم وقتی کسی کاری ازم می خواد با کمال میل انجام میدم مثلا وقتی مامان رختخواب جمع می کنه ازم می خواد کمکش بالش ها رو ببرم زود انجام میدم وبه همین صورت.صحبت کردنم که دیگه کامل شده خیلی هم مودب هستم داداشی خیلی باهام کار کرده به جای بگیر می گم بفرما وبه جای تو شما بعد از تموم شدن غذا میگم دست شما درد نکنه و جالبه بلافاصله هم میگم نوش جانت وبه همین شکل.خبر رسانی هم از کارای این ماهم هستش مثلا اتفاقات یادم می مونه و توضیح میدم مثلا یه روز که مامانی رو حول کردم ودر قوری از دستش افتاد و شکست عصبانی شد به محض اومدن بابا رفتم بهش گفتم"بابا شی مامانی را عصبانی کردم"وبه ...
23 آبان 1394

22ماهگی

سلام من آیدا کوچولو امروز 22 ماهه شدم می خواستم برم بیرون وعکسای زیبای پائیزی بندازم ولی هم یه کم سرما خوردم هم شکر خدایه بارون حسابی در حال باریدنه وهوا سرد وتقویم پائیزی من(لازم به توضیحه که فریم تقویم های فصلی رو از مامان یسنا کوچولو گرفتیم وهمینجا از ایشون تشکر می کنیم) ...
7 آبان 1394
7306 24 14 ادامه مطلب

آیدا از 21 تا 22 ماهگی

سلام من اومدم این ماه رو میشه ماه لوس بازی نام گذاری کرد تا تقی به توقی میخوره میدوم میرم اتاق خودم رو میندازم روی تخت وقهر میکنم وگریه ومامانیم اصلا از این موضوع خوشش نمیاد!!!وخجالتی شدن ،به شدت دارم دختر خجالتی میشم واصلا بغل هیچ کس یا پیش هیچ کس توی جمع نمیرم از یه لحاظایی خوبه واز یه لحاظایی هم بد! ویژگی بارزهمیشگیم هم بالا کشیدن از یه چیزی یا یه جایی هست وارد هر جای جدیدی که بشم همه ی فکر وذکرم پیدا کردن جایی یا چیزی برای بالا کشیدنه ومامانیم هم از فرشته ی محافظم دائم خواهش وتمنا میکنه که بیشتر از بقیه ی فرشته ها کار کنه یا همون اضافه کاری برای مراقبت از من که یه سنجاب بالا رونده هستم!!! خیلی علاقمند شدم به عکس فقط برعکس بقیه ی خی...
23 مهر 1394
3133 15 10 ادامه مطلب

21ماهگی

سلام من آیدا کوچولو امروز21 ماهه شدم مامان نوشت:منو ببخش مامانی ،که نمی تونم همپای کودکیهات کودک باشم! ...
7 مهر 1394
13415 18 18 ادامه مطلب

آیدا از 20 تا 21 ماهگی

سلام من تقریبا بخش عمده ی این ماه رو سفربودم این سفر وبودن با بارانی باعث شد تا صحبت کردنم فوق العاده پیشرفت کنه وهمین طور سرعت دویدنم هم حسابی بره بالا قبل از هر چیز سلام من چون کوچولوتر که بودم با حرکت سر سلام میدادم حاضر نبودم کلمه ی سلام رو بگم ولی یاد گرفتم بالاخره بگم وبا صدای بلند میگم سلاممممممممممممممممم البته دلام من کلا حرف (س) رو (د)تلفظ میکنم کلمات ترکیبی رو خیلی کامل وخوب میگم مثل جاروبرقی،ماشی لباسشوئی،تاب تاب عباسی،تاب بازی، توپ بازی،آیدا خانوم، عزیز خانوم،مامان بزرگ،داداش کوچولو ،نی نی کوچولو،نونو کوچولو کلا صفت کوچولو رو برای همه چیز به کار میبرم وجدیدا بابایی رو باباشی صدا می کنم جمله هم بهتر از قبل میگم جاروبرقی ت...
5 مهر 1394

سفرنامه(فصل زیارتی)

سلام واما سفرنامه ی زیارتی اولین لحظه ی ورودم به حرم آقا امام رضاوسلام به امام رضای عزیزم باب الجواد من وآبجی سوگند یه عالمه مهر ورمی داشتیم ومهر بازی می کردیم من فقط حاضربودم به آبجی بارانم دست بدم اینجا داخل یکی ازسقا خونه ها وایسادم داخل صحن با آبجی سوگندم رفتیم رو منبر ضریح مطهر پنجره ی فولاد ایوون طلا ایوون طلا مناجات گنبد طلا سقا خونه ی اسماعیل طلائی وکبوترای حرم گنبد طلا اینجا شب آخری هست که رفتیم زیارت وطولانی موندیم ومن خوابم برد اینجا خداحافظی با امام رضای عزیزمه برای یادگاری یه عکس حرمی گرفتم که از اولی که رفتیم ...
1 مهر 1394