آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

مسافرکوچولو

آیدا از 22تا23 ماهگی

1394/8/23 16:39
نویسنده : آیداکوچولو
2,326 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام من اومدم

این ماه تحولات خیلی زیادی داشتم از همه مهمتر مسئولیت پذیر شدم وقتی کسی کاری ازم می خواد با کمال میل انجام میدم مثلا وقتی مامان رختخواب جمع می کنه ازم می خواد کمکش بالش ها رو ببرم زود انجام میدم وبه همین صورت.صحبت کردنم که دیگه کامل شده خیلی هم مودب هستم داداشی خیلی باهام کار کرده به جای بگیر می گم بفرما وبه جای تو شما بعد از تموم شدن غذا میگم دست شما درد نکنه و جالبه بلافاصله هم میگم نوش جانت وبه همین شکل.خبر رسانی هم از کارای این ماهم هستش مثلا اتفاقات یادم می مونه و توضیح میدم مثلا یه روز که مامانی رو حول کردم ودر قوری از دستش افتاد و شکست عصبانی شد به محض اومدن بابا رفتم بهش گفتم"بابا شی مامانی را عصبانی کردم"وبه همین شکل اتفاقات رو توضیح میدم به محض اینکه کسی با  تلفن صحبت کنه وتموم بشه میپرسم چی دفت چی دفت چی دفت کی بود کی بود؟ ؟ ویه چیزی هم که خیلی تکرار میکنم اینه"مال کودمه" حس مالکیتم خیلی پررنگ شده همه چیزو میگم مال کودمه ومعناش رو هم خوب می فهمم ، عاشق عکس گرفتنم تا یه لباس می پوشم یا گل و گیره میزنم واز همه مهمتر کار عجیب غریبی که انجام میدم زود مامانی یا بابائی رو صدا می زنم و میگم عکس بیگیل"علاقه ام به آینه هم بیشتر از قبل شده هی میگم آینه آینه؛در مورد خوراکی های مورد علاقم هم من هیچ غذائی مورد علاقم نیست مامانم به زور بهم غذا میده فقط ماکارونی رو یه ذره دوست دارم وبس،گوجه فرنگی و دوغ ومغز تخمه وپفیلا  کشمش ونارنگی خیلی دوست دارم مامانم خیلی سعی کرد که منو از تنقلات بد وشکلات وقندوشکرونوشابه و...دور نگه داره تا یه حدی هم موفق شد اما نه کاملابه لطف اطرافیان! عاشق بازی کردن و ددری رفتم مامانیم خیلی حوصله ی بازی نداره داداشی اگه وقت داشته باشه وبابائی وعزیز باهام بازی می کنند ،بابائی که میاد خیلی ذوق می کنم ودلبری ،می دوم می رم از پشت پنجره دستم رو می چسبونم به شیشه ومی گم دست بده بابا بعد از کلی دلبری وقتی میاد تو هم کلی جیغ وداد وذوق می کنم براش وقتی هم می خواد بره بیرون باید یکی یه جا قایمم کنه که نبینم وگرنه قیامت به پا می کنم در حالیکه هیچوقت پشت سر مامانیم گریه نمی کنم وقتی هم از بیرون میاد اصلا تحویلش نمی گیرم

خونه سازی با بالش هاوکوسن های خونه هم سر گرمی جدیدم هست بالش ها وکوسن ها رو یه جا جمع می کنم وخونه درست می کنم ومیشینم توش وبازی می کنم.

واما عکس ها...

اولین عکس مربوط میشه به یه شب که رفته بودم مراسم شبیه خوانی"یک بیابان بی کسی"

شبیه خوانی

دومین عکس تولد داداشیمه

تولد داداشیم

خونه سازی هام

خونه

خونه

خونه بازی

ودست دادن با بابائی وقتی از سر کار یا بیرون میادآرام

دلبری

دلبری

اینجا با عروسک هام کشیدم بالا!!!

بالا

وقتی صدای آیدا نمیاد یعنی یه خبریه!!!

شیطونی

وقتی ستاره رو روی پام خوابوندم ودارم پفیلا می خورم

پفیلا

واینجا سه تائی رو پام خوابوندم نی نی ها رو

دوتائی لالا ئی

واینجا دارم بازی میکنم وکتاب می خونم

کتاب خوانی

وسرنوشت اولین کتابم

اولین کتاب

ومن در حال خلق یک اثر هنری!!!

نقاشی

وقتی دارم بازی میکنم وبا عروسکم گردش می کنم

گردش

وقتی چادر مامانیم رو سرم کردم

دخترچادری

اینجا رفتم واسه مامانیم شیشه خریدم اومدم

خرید

یه بار که مامانیم رفت آشپز خونه ودید روی سبد سیب زمینی پیازها ستاره رو خوابوندم!!

لالا لالا ستاره

اینجا رفته بودم خونه ی مادر جون فاطمه وهمش توی طاقچه هاشون بودم

طاقچه

گردش وبازی در یک روز سرد پائیزی

گردش پائیزی

گردش پائیزی

گردش پائیزی

گردش پائیزی

گردش در پائیز

گردش پائیزی

مامان نوشت: برقرارباشی وسبز گل من تازه بمون

نفسم پیشکش تو جای من زنده بمون...

پسندها (12)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان راضیه
3 آذر 94 8:30
عزیز دلم...سلام آیدا جونم ماشالا خاله تو هم داری مثل معصومه جون من پله های خانوم شدن را تند تند میگذرونی....زنده باشی الهی...همه عکسات یه طرف اون چادر سر کردنت یه طرف...ماشالا خاله..میبوسمت یه عاااالمه
ترنم
3 آذر 94 13:23
سلام آیدا جون 23 ماهگیت مبارک شیطون خوشگل تولد داداشی هم مبارک راستی به مامان و بابایی باید تبریک بگم اصلا بهشون نمیاد ماشاله یه پسر 18 ساله داشته باشن بزنم به تخته خیلی جونتر به نظر میان (راستش بیشتر مامانی بهش نمیاد یه پسر 18 ساله داشته باشه) ... ازطرف من ومامانیم برای خاله
مامان هانیه
3 آذر 94 14:16
ای جووووونم ماشاالله روز به روز با نمکتر و شیطونتر میشه، ایشالله خدا حفظش کنه براتون ...
مامان فرزانه
6 آذر 94 18:11
سلام مامانی وای خدا کوچولوتون خیلی ماهه خداب رات حفظش کنه عزیزم حتما به منم سربزن ایده های قشنگی برای تولد و جشن دندونی دارم . امیدوارم بتونم تو برگزاری هرچه بهتر مراسماتون سهیم باشم یادت نره نظربدی حتما 09187059389 ارتباط با پیامک و تلگرام
مامان نرگس
7 آذر 94 8:48
ماشاله هزار ماشاله به گل دختری آیدا جونم......خیلی خانم و شیرین شدی عزیزممممم به به حسابی مودب و مهربونه دخترمون.آآآآآآآآآآآآافرییییییییین
مامانی و بابایی
23 آذر 94 3:42
داغش نبینی، ایشاالله عروسیش