آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

مسافرکوچولو

آیدا از 21 تا 22 ماهگی

1394/7/23 15:51
نویسنده : آیداکوچولو
3,135 بازدید
اشتراک گذاری

سلام من اومدم

این ماه رو میشه ماه لوس بازی نام گذاری کرد تا تقی به توقی میخوره میدوم میرم اتاق خودم رو میندازم روی تخت وقهر میکنم وگریه ومامانیم اصلا از این موضوع خوشش نمیاد!!!وخجالتی شدن ،به شدت دارم دختر خجالتی میشم واصلا بغل هیچ کس یا پیش هیچ کس توی جمع نمیرم از یه لحاظایی خوبه واز یه لحاظایی هم بد!

ویژگی بارزهمیشگیم هم بالا کشیدن از یه چیزی یا یه جایی هست وارد هر جای جدیدی که بشم همه ی فکر وذکرم پیدا کردن جایی یا چیزی برای بالا کشیدنه ومامانیم هم از فرشته ی محافظم دائم خواهش وتمنا میکنه که بیشتر از بقیه ی فرشته ها کار کنه یا همون اضافه کاری برای مراقبت از من که یه سنجاب بالا رونده هستم!!!

خیلی علاقمند شدم به عکس فقط برعکس بقیه ی خیلی از دختر بچه ها که ژست میگیرن یا تیپ می زنن ومیگن عکس بگیر من وقتی از یه جایی می کشم بالا یا یه جایی مچاله می کنم خودمو یا یه کار عجیب وخطرناک انجام میدم مامانیم رو صدا می زنم ومیگم عسک بیگیل( عکس بگیر)

هرچیزی که دارم میخورم به عروسک هام تعارف میکنم یا از مامانیم می خوام که به اونا هم بده وبه اطرافیانم هم تعارف میکنم دختر بخشنده ای هستمزیبا

واما دامنه ی لغلاتم :من دیگه تقریبا همه ی کلمات رو بعد از شنیدن تکرار میکنم وجمله گفتنم هم خیلی عالی شده وخیلی آروم وشمرده شمرده صحبت میکنم،قشنگ ترین واژه ی این ماه "شب خیر خواب خوب "هستش یعنی شب بخیر خواب خوب ببینی وبلام(برام)میاری مثلا مامانی نونو بلام میالی آب بلام میالی لیبان بلام میالی انگولی بلام میالی وده ها بار در روز اینجوری خواسته هام رو میگم،وکلمات دیگه مثل عمو فشید(فرشید)عموتحسین(محسن)صمانه(صبحانه)نون و پرین(پنیر)قابمنه(قابلمه)کخمه(تخمه)وتکرار این واژه ها بعد از بابایی وداداشی عشق بابا هستی دادا جون بابا و...وپروانه/زنبولی(زنبوری)داداشی ناقلا/کانوم (خانوم)مشهدی/آیدا کانوم(خانوم)عاشگ (عاشق)چلاغ(چراغ)باتلی (باتری)نداله(نداره)ماکانی(ماکارانی)وبه رعد وبرق میگم هواپیما/بابائئ لفته دادایی بیاله/جالو بلقی تلسید(از جارو برقی ترسیدم)چون همیشه بعدش مامانی گفته ترس نداره خودم بعدش بلافاصله میگم تلس نداله(ترس نداره)مادل (مادر)جون/وای بابا که خیلی بانمک میگم ودقیقا هم تو موقعیت درست بکار میبرم مثل ای بابا گیله اتاد( گیره افتاد) زمان فعل ها رو کاملا درست بکار میبرم.وقتی یه کاری میکنم سریع میگم پی پی کردم مامانی بهم گفته اینو نگو همه جا اونم اینقد با صدای بلند منم دیگه میگم پی پی نکلدم بلیم دسشویی بشولیم!!!!داداشیم داره بهم شعر خرگوش من چه نازه رو یاد میده یه ذرشو یاد گرفتم میگم خلگوش نازه گوش دلازه کاهو اهو عالیخندونکخلاصش میکنم خوب!

اینجا دارم حیاط جارو میکنم خوب!

جارو

اینجا دارم این گوجه کوچولو رو که کاملا خودرو تو باغچمون درومده بود می چینم

گوجه کوچولوی من

اینجا رفتم قایم شدم

قایم باشک

بازم قایم شدم

قایم باشک

اینجا قهر کردم

قهر

اینجام قهر کردم ودارم گریه میکنم

قهروگریه

اینجا یه باره که با بابام رفتم میوه خریدیم آقای میوه فروش با ذوق این دو تا هندونه ی کوچولو رو به من هدیه دادآرام

هندونه کوچولو

اینجا دارم ستاره کوچولو رو می خوابونم

لالائی ستاره

وخانوم مهندس سر کار میرود!

خانوم مهندس

اینجا فته بودیم تالار ،مهمونی به دنیا اومدن رضا کوچولو که داداشی دینا دوست عزیز منه اینجا من وترنم با هم عکس گرفتیم

من وترنم

اینجا جام زیر سماور رو گذاشته بودم سرم ومی گفتم کلاه کلاه

کلاه!

اینجام تبلت داداشی رو کش رفته بودم!

تبلت

تبلت!

اینجا وایساده بودم رو لیوانم یعنی این کارم خدائیش باید توی گینس ثبت بشه!!!

!!!

یه روزصبح رفتیم بیرون ومن این کفشای پائیزی رو خریدم واز همون توی مغازه پام کردم وکل روزپام بود حتی باهاشون خوابیدم!!!

کفشام

اینجام دارم موهام رو با دوتا برس شونه میکنم آخه خیلی پرپشتن با یه دونه نمیشه!!!

برس

یه روز که رفته بودم پارک بانوان

پارک بانوان

پارک بانوان

پارک بانوان

من ودینا دوستم

من ودینا

بازم من ودینا در حال تاب بازی

تاب بازی

سوار تاب

تاب بازی

اینجا طاقچه ی خونه ی عزیزه که تا میرم خونشون میرم می خوابم توش

لالا طاقچه ای

اینجام کیفم رو انداختم رو دوشم می خوام برم خرید!!!

کیف

وبدون شرح!!!

شیطونی

شیطنت

شیطنت

شیطونی

توی عکس بالا به اصرار خودم جوراب لنگه به لنگه پوشیدمخندونک

اینجا دارم واسه مامانیم جارو میکنم

جارو

اینجا مثلا قایم شدم

قایم

این عکس ماجرا داره اصولا در اتاق داداشی بستست یه روز بعد از ظهر  من پیش بابایی خوابیده بودم وداداشی هم توی اتاقش خوابیده بود که بیدار شدم ودیدم مامانی آشپز خونه مشغوله وبقیه خوابن ودر اتاق داداشیمم بازه این بود که رفتم واز کیس کشیدم بالا!

شیطونی

امسال نشد که بریم مراسم شیر خوارگان حسینی ولی شبها با مامانیم  رفتم حسینیه وروز تاسوعا هم رفتم دسته های عزاداری رودیدم وعاشورا هم رفتم توی هیات بابا سینه زدم

تاسوعای حسینی

تاسوعای حسینی

تاسوعای حسینی

تاسوعای حسینی

واینجا هم ظهر عاشورا که رفتم هیات پیش باباییم وسینه زدم

ظهرعاشورای حسینی

واینجام توی هیات با زهرا ورها که خواهر هستن ودخترای نازیکی از دوستان هیاتی باباییم

ظهرعاشورای حسینی

وشب شام غریبان رفتیم حسینیه هم عزاداری وهم نذری شیرم رو بردیم وبعد از اونجا مامانی نذر داره در تکیه ابوالفضل(ع)شمع روشن کنه ،تو حسینیه من آخراش دیگه خوابم برد ولی در تکیه که رفتیم بیدار شدم وعکس گرفتم

شام غریبان وشمع

دختزیبازیبا

آرامش قلبم

مامان نوشت:همیشه فکر میکردم انگار تقدیرم اینست که همه ی رویاهایم به فرض محال ختم شوند تا تو آمدی وهمه ی فرض محال هایم را نقض کردی،همیشه با من بمان شیرین ترین رویای هستیم...

پسندها (15)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (10)

خاله مژگان
3 آبان 94 22:52
فوق العاده زیبا بود آیدا جون. عذاداریت قبول
مامان هانیه
4 آبان 94 12:55
نازناز خاله عکسات خیلی قشنگ بودن 22 ماهگیت هم مبارکه عزیزدل انشالله که حضرت علی اصغر پشت و پناه شما کوچولوهای ناز بشه
مامانی گیتا جون
4 آبان 94 13:43
عزیزم خدا حفظت کنه خیلی با نمکی وروجک کوچولو
ترنم
4 آبان 94 14:40
عزاداریت قبول باشه خانم کوچولوی لوس شیطون
ترنم
5 آبان 94 8:52
آیدا جون بهت پیشنهاد میدم حتما بری رشته صخره نوری و کوه نوردی مطمئنم موفق میشی تو این رشته موهات هم خیلی خوشجل بستی قربون اون گیسای کچولوت بشم ..... سلام خاله به پیشنهادتون فکر میکنم خاله ی خودم هم پیشنهاد بند باز شدن بهم داده بابامم مطمئنه که کوهنورد میشم فقط نمی دونم چرا مامانم اصلا از اینکه من فقط دوست دارم از یه جایی بالا بکشم هیچ خوشش نمیاد!؟
maman lida
9 آبان 94 3:09
عزیز دلم خدا حفظش کنه این دختر کوچولوی ناز و دوست داشتنی رو عکس هاش خیلی بامزه بودن
مامان مبینا
9 آبان 94 18:52
ایدا جون عزاداریات قبول باشه به به چ عکسای زیبا وبا مزه ای معلومه ک مثل مبینا خیلی شیطون و با هوش هستی عزیزم
مامان نرگس
11 آبان 94 8:25
عزیزم دلم برات تنگ شده ایداجونم ماشاله خیلی بلا شدی خاله ....قربونت برم
مامان زهره
12 آبان 94 19:20
مامان فدیا
17 آبان 94 10:26
عکسات خیی خیلی قشنگه مخصوصا اونجا که قهر کردی اما زیر چشمی دوربین میپای به نظر منم صخره نوردی خوبه چون استعدادشم داری