یه سری از عادت های من
سلام
اولین دوست نداشتن من تخت نوزادی بیمارستان بود که هر وقت روش می خوابیدم عق میزدم وگریه وبی قراری میکردم اینقدر عق زدم تا مامانی فهمید من از این تخته بدم میاد ومنو یا پیش خوش می خوابوند یا پیش بانو خانوم بودم تا اونشب گذشت
ازهمون اول که بدنیا اومدم اخم کرده بودم الانم خیلی وقتا اخم میکنم فقط موقع خواب خرگوشی میخندم
الانا 4/3 ساعت یا بیشتر که بیدارم وقتی که می خوام بخوابم ومامانی یا بابائی فکر می کنن که دیگه خوابم سنگین شده ومنو تو جام میذارن در صورتیکه تو 5 دقیقه ی اول لبه ی پتومو دهنم نکنم ودستهام رو هم نیارم بیرون یعنی حتما حداقل 2 ساعت با آرامش می خوابم اما اگه دستام رو بیارم بیرون ولبه ی پتو رو بکنم دهنم یعنی دوباره بغل ولالا لالا وناز واینا مثلا همین دیشب مامانی تا ساعت 4 صبح با من ور میرفت تا بالاخره ساعت 4 وقتی گذاشتم تو جام نه دستام رو درآوردم نه لبه ی پتومو دهنم کردم وبدین سان من خوابیدم ومامانم از هوش رفت
یه ذره که پوشکم کثیف بشه جیغم میره هوا وقتی مامانی جامو باز میکنه وتمیزم میکنه کلی ذوق میکنم ولی به خاطر سردی هوا مامانی نمی تونه خیلی منو باز بذاره
از سکسکه خیلی خیلی بدم میاد
از دستکشام خیلی بدم میومد همش پرتشون می کردم ومامانی هم پیدا میکرد ودستم می کرد که خودمو چنگ نزنم اونقدر پرتشون کردم که مامانی کلا بیخیال دستکشام شد و برشون داشت ومن برنده شدم
می می سمت چپ رو خیلی دوست دارم ومی می سمت راست رو اصلا دوست ندارم،داداشی میگه احتمالا سمت چپی شیر کاکائو باشه
این روزا مامانی یه شعر واسم میخونه که البته داداشی وبابائی هم می خوننش ومن دوسش دارم
اون شعر اینه
آیدا جانم آیدا خانم دختر ناز مامان
آیدا جانم آیداخانم دختر ناز مامان
آبجی ناز داداش
گلپر ناز باباش
جوندل ناز داداش
هستی ناز باباش
وهمین جور با کلمات دیگه تغییرش میدن وواسم می خوننش
از 15 روزگی ویتامین هام رو شروع کردم یه روز مولتی ویتامین ویه روز ویتامین آ-د
مزه ی ویتامین ها رو خیلی دوست دارم وقتی مامانی بهم میده بعدش کلی مزه ی دهنم رو میگیرم انگار عسل خورده باشم
قطره ی بیلی ناستر که به خاطر زردی می خوردم دورش تموم شد از 2روز پیش وخداروشکر دل پیچه های منم کمتر شد الان یک روز در میون ترنجبین گیاهی می خورم
واینم یه عکس از امروز که خوابیده بودم
تا بعد/بای بای