شهریور🌞
سلام قرار نبود تلخیها را بنویسیم، اما این ماه ماه دختر ایران بود، ماه مهسا، ماه مهساامینی🥀🥀#مهسا_امینی🖤
و شهریور گرم به روایت تصویر
اول یه روز خوب که رفتیم دریاچه
و رفتیم فروشگاه که جای خیلی بلند و قشنگیه و خرید کردیم
یه روز با دینا اینا رفتیم موج های آبی بروجرد خیلی خوب بود خیلی هیجان انگیز بود و دلم می خواد بازم برم
نمیشد عکس بگیریم فقطاینجا توی لابی یه عکس گرفتیم
و بعد از استخر رفتیم میدان سماور و نساجی
داداش یه دوره بابد بگذرونه و از صبح تا شب بابا و داداش نیستن و ما تنها هستیم جمعه که بابا اینا بودن نهار بردیم پارک و من حسابی بازی کردم طبق معمول دوست پیدا کردم شهر بازی رفتم تاب و سرسره بازی کردم و کلی هم با بابا والیبال بازی کردم و حسابی بهم خوش گذشت
عکس یادگاری با دوستای هندبالم
یه روز با مامانم رفتم بیرون و خسته شدم مامانی برام بستنی قیفی گرفت نشستم تو پارک هوردمس
عاشق سنجابم و این نقاشی سنجاب رو کشیدم
و غذا دادن به لئو
داره پاییز میشه و قاصدک ها دارن میان و من قاصدک بازی میکنم
یه روز خوب که با دوستامون رفتیم کافه
یه روز با عمه و خاله حدیث اینا رفتیم پارک و شهربازی ولی یه انفاق بد آخرش افتاد سوگند انگشت دستش توی سرسره شکست
یه روزم دختر خالهی بابا یه مهمونی توی پارک گرفت و کلی خوش گذشت
این کتابهای جذاب رو داداشی برام هدیه گرفت
یه شب با مادرجون اینا رفتیم یه رستوران سنتی خیلی قشنگ
من و مادر جونم
یه روزم با بابایی رفتیم سینما فیلم پسر دلفینی رو دیدم
یه روز خوبم رفتیم روستا پیش مبینا
با هم رفتیم امامزاده که بالای کوه بود و کلی هم باد میاومد
من و مبینا با هم گوجه چیدیم برای کباب من از بچگی عاشق گوجهام
مبینا موتورسواری بلده و کلی با هم موتورسواری کردیم
و آیدا به دنبال پروانه
رفتیم کنار دریاچهی سد و کلی پرندهی مهاجر اومده بودن
و من که توی طبیعت باید از درخت برم بالا
و گردش با مبینا
و عکس خانوادگی♥️♥️♥️♥️