آیدا از 4تا5ماهگی
سلام
من آیدا کوچولو خیلی تغییر نکردم فقط هوشیار وهوشیار وهوشیار تر میشم نسبت به آدما ومحیط اطرافم
چون خیلی بیرون نرفتم به قول معروف با همه غریبی میکنم مثلا وقتی میریم بیرون اگه یکی نگام کنه یا بهم لبخند بزنه یا نازم کنه یه عالمه جیغ میزنم چند روز پیش رفته بودیم دکتر یه خانومی اومد جلو وبهم گفت سلام کوچولو که من شروع کردم جیغ وداد که مامانی منو مجبور شد ببره تو حیاط ساختمون پزشکان واونجام آروم نشدم مجبور شد منو بره پارک روبروی اونجا بازم آروم نشد زنگ زد به بابائی که خودشو از سر کار رسوند وبماند که با چه بساطی بالاخره رفتیم دکتر وماجرا تموم شد
فقط بغل مامانی وبابائی می مونم وپیش هیچ کس نمیرم ونمی مونم واین خیلی بده!!مامانی قصد داره منو زیاد بیرون ببره اگه شده مدت کوتاه ولی هرروز تا شایدکم کم این غریبی با محیط بیرون از سرم بیفته ولی تا حالا هوا اجازه نداده هم یهو سرد شده وهم آلوده واسه همین فقط تو حیاط خونمون ددر میرم فعلا
وپتوی نوزادیمم به خودم می پیچم چون سرده
این عکس مربوط میشه به 19 اردیبهشت ماه وقتی مامانی منو گذاشت رو زمین ومن یهو غلطیدم وکامل دمر شدم 2/3بار دیگه هم این کارو انجام دادم ولی تکرار نمی کنم دیگه آخه کلا از دمر شدن بدم میاد
همچنان به خوردن دستام ادامه میدم حتی گاهی مچم رو هم میخورم کامل
کار از دست خوردن رسیده به پتو وپارچه خوردن عاشق پار چه خوردنم ووقتی از خواب بیدار میشم پتوم رو تبدیل به ساندویچ میکنم ومی خورمش
اینجام یه باره که داداشی اومد پیشمومنم سریع عینکش رو کشیدم وشروع کردم به خوردن
کلا خیلی قشنگ احساساتم رو ابراز میکنم وقتی از خواب بیدار میشم خیلی خوشحال وشادم این عکس مربوط میشه به یه روز که مامانی داشت لباس ها رو می ذاشت توی دراور ومن خواب بودم یهو برگشت دید اینجوری دارم نگاش میکنم
هر وقت دارم بغل مامانی شیر می خورم پاهامو اینجوری میذارم
اینم یه عکس با نمک دیگه از من وپاهام
یه روز بابابائی رفتیم سر کوچه واسه مامانی ماست خریدیم
اینم پشه بندمه واسه اینکه پشه های ناقلا اذیتم نکنن
اینجام دارم اخبار رو ز رو به اطلاع همه میرسونم
خدمتتون عارضم که...
اینم کالسکه ی آبجی سوگندمه ازش امانت گرفتم تا توخونه استفاده کنم یه مدت اخه مال خودمو دیگه گذاشتم واسه بیرون
یه مدته گوشام رو پیدا کردم وسعی میکنم اگه بشه بیارم سمت دهنم وبخورمشون
واما دیروز که یه مهمونی کوچولو داشتیم ما خانوم کوچولوها
من وثناجون وسوگندجون
این دوتا دارن چیکار میکنن!؟
ویه کیک کوچولو به افتخار کوچولوها
اینجام یه روزه که رفتم بیرون واز این مغازه واسه خودم یه تاپ خوشگل خریدم
اینجام یه روز دیگه که رفتم بیرون وخوابم برد تو کالسکم
ودرادامه چند تا عکس مامانی
تا بعد/بای بای