آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

مسافرکوچولو

آیدا از 4تا5ماهگی

1393/3/5 15:33
نویسنده : آیداکوچولو
524 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

من آیدا کوچولو خیلی تغییر نکردم فقط هوشیار وهوشیار وهوشیار تر میشم نسبت به آدما ومحیط اطرافم

چون خیلی بیرون نرفتم به قول معروف با همه غریبی میکنم مثلا وقتی میریم بیرون اگه یکی نگام کنه یا بهم لبخند بزنه یا نازم کنه یه عالمه جیغ میزنم چند روز پیش رفته بودیم دکتر یه خانومی اومد جلو وبهم گفت سلام کوچولو که من شروع کردم جیغ وداد که مامانی منو مجبور شد ببره تو حیاط ساختمون پزشکان واونجام آروم نشدم مجبور شد منو بره پارک روبروی اونجا بازم آروم نشد زنگ زد به بابائی که خودشو از سر کار رسوند وبماند که با چه بساطی بالاخره رفتیم دکتر وماجرا تموم شد

فقط بغل مامانی وبابائی می مونم وپیش هیچ کس نمیرم ونمی مونم واین خیلی بده!!مامانی قصد داره منو زیاد بیرون ببره اگه شده مدت کوتاه ولی هرروز تا شایدکم کم این غریبی با محیط بیرون از سرم بیفته ولی تا حالا هوا اجازه نداده هم یهو سرد شده وهم آلوده واسه همین فقط تو حیاط خونمون ددر میرم فعلا

وپتوی نوزادیمم به خودم می پیچم چون سرده

ددر حیاطی

این عکس مربوط میشه به 19 اردیبهشت ماه وقتی مامانی منو گذاشت رو زمین ومن یهو غلطیدم وکامل دمر شدم 2/3بار دیگه هم این کارو انجام دادم ولی تکرار نمی کنم دیگه آخه کلا از دمر شدن بدم میاد

غلطیدن

همچنان به خوردن دستام ادامه میدم حتی گاهی مچم رو هم میخورم کامل

دستم

کار از دست خوردن رسیده به پتو وپارچه خوردن عاشق پار چه خوردنم ووقتی از خواب بیدار میشم پتوم رو تبدیل به ساندویچ میکنم ومی خورمش

ساندویچ پتو

اینجام یه باره که داداشی اومد پیشمومنم سریع عینکش رو کشیدم وشروع کردم به خوردن

عینک خورون

کلا خیلی قشنگ احساساتم رو ابراز میکنم وقتی از خواب بیدار میشم خیلی خوشحال وشادم این عکس مربوط میشه به یه روز که مامانی داشت لباس ها رو می ذاشت توی دراور ومن خواب بودم یهو برگشت دید اینجوری دارم نگاش میکنم

عسل

هر وقت دارم بغل مامانی شیر می خورم پاهامو اینجوری میذارم

پا

اینم یه عکس با نمک دیگه از من وپاهام

پاپا

یه روز بابابائی رفتیم سر کوچه واسه مامانی ماست خریدیم

خرید

اینم پشه بندمه واسه اینکه پشه های ناقلا اذیتم نکنن

پشه بند

اینجام دارم اخبار رو ز رو به اطلاع همه میرسونم

خدمتتون عارضم که...

خدمتتون عارضم که...

اینم کالسکه ی آبجی سوگندمه ازش امانت گرفتم تا توخونه استفاده کنم یه مدت اخه مال خودمو دیگه گذاشتم واسه بیرون

کالسکه

یه مدته گوشام رو پیدا کردم وسعی میکنم اگه بشه بیارم سمت دهنم وبخورمشون

گوشی

واما دیروز که یه مهمونی کوچولو داشتیم ما خانوم کوچولوها

من وثناجون وسوگندجون

مهمونی

این دوتا دارن چیکار میکنن!؟

؟

ویه کیک کوچولو به افتخار کوچولوها

کیک

اینجام یه روزه که رفتم بیرون واز این مغازه واسه خودم یه تاپ خوشگل خریدم

خرید

اینجام یه روز دیگه که رفتم بیرون وخوابم برد تو کالسکم

لالا

ودرادامه چند تا عکس مامانی

آیدا وعروسکا

آیدا وعروسکا

آیداگلی

آیدا گلی خندون

آیدا سبدگلی

تا بعد/بای بای

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

بابایی
2 خرداد 93 11:42
سلام بابایی عکسات رامیبینم لذت میبرم دلم آب میشه واسه دیدنت
مامان مهنا
4 خرداد 93 0:21
انشالله هميشه شاد و خوشحال باشي خانوم خوشگله