آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

مسافرکوچولو

در ادامه‌ی بهار🌸🌸

1401/3/14 19:34
نویسنده : آیداکوچولو
410 بازدید
اشتراک گذاری

روز دختر مامانم برام یه مهمونی گرفت پارک بانوان و دوستام رو دعوت کرد و حسابی بهم خوش گذشت قبلش خونه ازم چند تا عکس گرفت

اول کیک


 

وقتی عصر برگشتم خونه با یه استخر بادی و ست کیف چرخدار و مایو و لپ لپ مواجه شدم و سورپرایز شدم حسابی 

آبجی هانیه مادر جون خاله دوستام دایی علی و داداش هم بهم کلی هدیه دادن برای روز دختر

آبجی هانیه برام یه پازل صد تکه گرفته بود که قصر پونی بود و ساختمش و خیلی قشنگه و خیلی دوسش دارم

و اولین روزی که رفتم با مایوم توی استخرم


یه روز اواخر اردیبهشت با مامانا و بچه ها و معلم ها رفتیم پارک اردو که خیلی خوش گذشت

اینجا آماده شدم برم🥰

و پارک قبل از اومدن بچه ها

اینجا اول من و ستیا رفتیم بالای درخت بعد بچه‌ها یکی یکی اومدند

و من و آوینا رفیق فابریکم

و ما و مامانا

و تولد آوینا دوست صمیمی من از پیش دبستانی تا الان

و رعایت فاصله‌ی استاندارد از تلویزیون🤓

عزیزجونم این ماه فیزیوتراپی داشت یه روز پنج شنبه که بابا و داداش نبودن منم همراه مامان و عزیز جون رفتم عزیز جون رو گذاشتیم و رفتیم نشستیم توی پارک و من اونجا تمرینای ریاضیم رو حل کردم آخه قبل از امتحان ریاضی‌م بود

و اما این دمپایی ها که پوشیدم من دمپایی خیلی دوست دارم مث کلاغ که چیزای براق دوست داره هر چی دمپایی مامان میگیره قایم می‌کنم کلی دمپایی دارم که نپوشیدم و دیگه به وام کوچیک شده مامانم این دمپایی رو دیروز برام گرفت و ازم قول گرفت بذارم تو حیاط و استفاده کنم اما بازم نذاشتم یکی دو روز تو خونه می پوشم و بعد قایمشون می‌کنم

 و تعدادی از دمپایی های قایم شده


بالکن عزیزجونم 

و این دو عکس بالکن عزیزجونم یکی خرداد۱۳۹۷ و یکی خرداد ۱۴۰۱

مطلبی که خانم یارمحمدی برای پایان سال تحصیلی نوشتن برامون

یه شب که رفتیم پیش باران اینا

با سوگند و ترنم در حال دیدن فیلم شهر گربه‌ها

و کاردستی ساختن از علاقمندی های من

و یه ظهر گرم خردادی آب بازی خونه مادرجون

و پروانه روی دست فرشته

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)