آیدا از۴۵ تا ۴۶ ماهگی
سلام این ماه یه حادثه برای خاله اتفاق افتاد که خدا روشکر بخیر گذشت و من ومامانم یه چندروزی رفتیم خونه ی خاله اینا اونجا به من خوش گذشت هرچند باران درگیر درس و کلاس بود ولی بازی و شیطنتمون سرجاش بود خلاصه یه چند روز موندیم و بر گشتیم یه روزم رفتم باغ موزه ی کتاب
واما عکسها
اول عکسای من وباران ویه روزم که رایا اومد اونجا و با هم کلی بازی کردیم وعکس هم گرفتیم
این عکسا رو خاله زینب جون ازمن و باران گرفت و طراحی کرد
باران همش موهای منو شونه میکرد و گل وگیره میزد و کلا لباسای مختلف تنم میکرد و خلاصه فشن تایم داشتیم
وعکسای من در باغ موزه ی کتاب
وبازی کردنام تو خونه
کوچه ی خاله اینا کلی گربه داشت که هروقت می رفتیم بیرون باهاشون بازی می کردیم
این عکس رو مامانی روز جهانی کودک ازم گرفت
یه روزم رفتم تاب سر سره
وعکس با انگری بردها
واینم عکس روزی که از تهران برمی گشتیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی