آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

مسافرکوچولو

آیدا از 30 تا 31 ماهگی

1395/5/5 16:17
نویسنده : آیداکوچولو
1,698 بازدید
اشتراک گذاری

سلام من اومدم

این ماه یهو یه علاقه ی خاصی پیدا کردم به حرف"ر"هر کلمه ای که توش ر داره ر رو تکرارش می کنم مثلا فرررررررردا اینجوری؛کلمه هم که نباشه هی میگم "رررررررررر"

هرروز عصر میریم پیاده روی واسب یا دلفین سواری هم می کنم توی مسیر گربه گنجشک مورچه وهر موجودی که ببینم باهاشون چاق سلامتی می کنم یه مغازه تو مسیرمونه که ماهی قزل آلا می فروشه بعضیاشون تو یه جای شیشه ایه کلی هم میرم با اونا تعریف می کنم

وقتی مامانی رو عصبانی می کنم سریع بهش می گم مامانی بخند اصلا اهل لج وقهر وگریه نیستم وهر چی بزرگتر میشم ازین چیزا فاصله می گیرم ولی همچنان دختر خرابکاری هستم وهمه چیز رو خراب می کنم اصلا با هیچ چیز درست بازی نمی کنم دستام رو هم دائم دهنم می کنم وهمه ی وسایلم رو!!!

این ماه یه چند روزی رفتیم تهران ودوسه روزشم رفتیم ویلای باران اینا نزدیک دماوند که بهم خوش گذشت وکلی بازی وآب بازی کردم با بارانی که عکساش رو می زارم

واما بقیه ی ماجرا به روایت تصاویر

در ابتدا این گل زیبا تقدیم به شما دوستای گلم

گل

این کلبه رو داداشی برای تولدم گرفته بود اون موقع خیلی توجهی بهش نکردم این اواخر خیلی با چادر خونه بازی می کردم ومامانیم فکر کرد که دوباره برپاش کنه واینبار خیلی برام جذابه

کلبه

این کالسکه کادوی 2/5سالگیم بود اولین شب پیش خودم خوابوندمش

کالسکه

ودرحال بازی با سرویس چای خوری که هدیه ی عید فطرم بود

چای خوری

من وسوگندی شب عید فطر کنار عزیز جونم که دارن دعا می خونن

عیدفطر

یه شب تابستونی که رفته بودیم پیک نیک

پیک نیک

وبدون شرح

بدون شرح

من که دارم با آب پاش کوچولوم که عزیز برام گرفتن گل آب میدم

آب پاشم

این عکس رو مامانیم از بخشی از ریخت وپاشای من تو خونه درست کرده

ریخت وپاش

واین دلفین زیبا جایگزین اسب دینگ دینگی شده مامانم به این نتیجه رسیده که اگه یه دونه از این اسباب بازیا بخره به صرفه تره

دلفین

این شیر روشوئیمونه اولین شیر آبی که یاد گرفتم بازش کنم وروزی صدبار میرم دست وصورتم رو باهاش می شورم 

شیرآب

سوغاتی هائی که بارانی برام از یونان آورده

سوغاتی

باغ باران اینا

باغ

آب بازی توی باغ

آب بازی

آب بازی

گردش

گردش

گردش

گردش

گردش

گردش

آب بازی

باغ

اسم این دختر ناز دلسا بود که باهاش دوست شدم

آیداودلسا

 من ودلسا وباران در حال آب بازی

آب بازی

آب بازی

من دوست دارم عینکم رو برعکس بزنم

عینک

اینجا کنار حوض دارم ریلکس می کنم

ریلکسیشن

 وآیدای شیطون ،اینقدر این کارو کردم تا خوردم زمین

شیطونی

آب بازی

آب بازی

ومن وآبجی هانیه که خیلی دوستش دارم

من وآبجی هانیه

من وبارانی از سان روف ماشین عمو محسن

سان روف

اینجام با آجی بارانم لباس ست پوشیده بودیم بریم مهمونی

لباس ست

یه روز رفتیم پارک اندیشه

پارک اندیشه

پارک اندیشه

اینجا بارانی داره موهام رو می بافه

پارک اندیشه

این سلفی رو بارانی گرفته

سلفی

تاب وسرسره بازی هم کردیم

تاب وسرسره

وجشن تولد سارینای زیبا نوه ی عموی مامانیم

جشن تولد

جشن تولد

جگر گوشه ام

مامان نوشت:چه خوب که کنار تو هست، کنار توتنها نقطه ی عالم است که حال من انگارخوب می شود...

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

fatemeh
5 مرداد 95 22:35
سر سر سر
مامان مهنا
6 مرداد 95 2:48
سلام ایداجووونی تابستون بهت حسابی خوش بگذره عزیزم مثل همیشه عالی
مامانی گیتا جون
6 مرداد 95 8:06
سلام ایدا خانم خوشگل عکس سلفی شما و بارانی کلی لایک داره
محجوب بانو
6 مرداد 95 23:31
واااای عزیزم چقدر ناز شده این گل دخترررررر فاطمه زهرا هم از این جعبه های اسباب بازی کیتی داره سلیقه هاتون مثله همدیگه هست خاله جونی
مامان هانیه
11 مرداد 95 17:21
سلام عزیزدلم همیشه به گردش و تفریح...خوشحالم که حسابی بهت خوش گذشته به به چه سوغاتی های قشنگی مبارکت باشه ایدا جون کلی از دیدن عکسهای خوشگلت لذت بردم
مامان نرگس
12 مرداد 95 17:00
سلام ایدا جونم.....خوشحالم که خیلی خیلی بهت خوش گذشته... عکسهای قشنگت خیلی منو ذوق زده کرد....هدیه های قشنگت هم مبارکت باشه عزیزم
مامان فدیا
20 مرداد 95 9:05
خیلی عکسات قشنگه ادرینم مثل شما کلا هر جا اب باشه یا شیری باشه که بتونه بازش کنه دیگه از بغلش تکون نمیخوره