آیدااز19تا20ماهگی
سلام من اومدم
این ماه خیلی فرقی با ماه قبل نداشتم فقط خیلی بیشتر تلاش کنم برای تلفظ صحیح کلمات وجملات
این ماه برای اولین بار مداد دستم گرفتم وبه قول خودم نقاشی کردم خیلی هم شیرین میگم نقاشی
یه کار بامزه ی دیگه که انجام میدم آمار گرفتنه درطول شبانه روز بیشتر از ده بار آمار می گیرم مثلا این جوری می پرسم عزیز؟مامان میگه خونشونه وادامه میدم عمه؟دایی؟و...همین طوری هی آمارشون رو می گیرم حتی شبا موقع خوابیدن هم همه رو چک میکنم وآمارشون رو میگیرم!
کلمه ی داغون رو خیلی قشنگ تلفظ میکنم ومثلا حلقه ی بازی آبیم خراب شده میگم" آبی داغون شد!"
یادگرفتم لامپ فرو روشن می کنم ومیرم زل میزنم داخل فر به صورت خیلی با نمک!
داداشیم رو تبلتش بازی آقای پو رو داره میرم سروقتش ومی گم دادایی آگا پو آگا پو
به محض شنیدن صدای اذان میگم اذان و سریع نماز می خونم یا به قول خودم الله اکبر می کنم
یه وقتائی یهو یه چند لحظه زل میزنم به مامانی وبعدبغلم رو باز میکنم و تندی میدوم میرم بغلش ومامانی هم کلی قربون صدقم میره ودلش قنج میره!این کار فقط ویژه ی مامانیمه!
جدیدا خیلی میگم این!این!این!این زیاد میگم این وهمه چیزو با اشاره نشون میدم ومیگم این!خصوصا مواقعی که میدونم چیزی که دستمه غیر قانونیه وزود خودم رو لو میدم ومیگم این این!!
دندون آسیاب کوچیک سمت چپم بعد از اینکه کلی اذیتم کرد درومد والان 16 تا دندون دارم
یه چند روزی از این ماه رو مریض بودم هم خودم هم مامانیم وهم داداشیم مریض شدیم از اون بد بداش که خدا روشکر به خیر گذشت وتموم شد دوست داشتم اینجا یه داروی غیر شیمیایی رو به همه معرفی کنم که درمانی معجزه آسا به حساب میاد برای گلاب به روتون اسهال بچه ها اسمش هست«کیدی لاکت»که به صورت ساشاهستش وقطرش هم به نام پدی لاکت برای کودکان زیر دو سال هستش توی اینترنت هم می تونید در موردش تحقیق کنید داروی فوق العاده خوبی هستش والبته توی هر نوع بیماری دادن شربت نیو زینک هم به بچه ها خیلی کمک می کنه با بالا بردن ایمنی بدن؛ امیدوارم هیچ نی نی هیچوقت مریض نشه و دارو نخواد
واما عکس ها
اینجا یه باره که رفته بودیم خونه ی خاله پریسای مهربونم ودارم توی اتاق زهرا جون با دینا وترنم بازی میکنم وطبق معمول هم رفتم سراغ توپ!
اینجا رفته بودم نمایشگاه اقوام ایرانی
اینجا جشنواه ی اقوام ایرانی
اینجا همش می خواستم با موهای این خانوم کوچولو که اسمش ستایش بود بازی کنم
اینجا وقتیه که مریض بودم وحوصله نداشتم وبابائی توی حیاط منو با دوچرخش می گردوند
ویه چیزی این زین کوچولو که روش نشستم مال سالهای کودکی داداشیم بوده که بابائیم بعد ها دلش نیومد جداش کنه واون روزا روکش آبی داشت وحالا واسه من بهش روکش قرمز کشیده!
واین دختر سحر خیز که با بابائیش رفته نون سنگک خریده وآقای نونوای باذوق یه نون کوچولو واسش پخته
اینجا لامپ فرو روشن کردم وزل زدم داخلش
اینجا یه باره که مامانی حواسش نبوده ودر یکی از کابینت ها بی چفت وبست مونده ومن اچ کردم تو کابینت!
اینجا بغل (بگل)داداشیم دارم آقا(آگا )پو بازی میکنم
اینجا با سررسیدی که داداش بهم داده وبهش میگم نقاشی رفتم لای کابینت وگاز نشستم با مزه!
اینجا آیدای پاکیزه داره مسواک میزنه وجالبه که التهاب شدید دندون آسیاب کامل مشخصه
اینجا دارم به ماه زیبا توی آسمون اشاره میکنم
مامان نوشت:
ماه توئی نور توئی /شعر توئی شور توئی
عشق شب افروز توئی