آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

مسافرکوچولو

جشن تولد

1393/10/4 23:55
نویسنده : آیداکوچولو
630 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

روز 5 شنبه 4 دی ماه جشن تولد من برگزار شد ومن خیلی دختر خوبی بودم وبهم خیلی خوش گذشت

مهمونی من مادر بزرگام ودائی هام وخاله جونم وبارانی بودن وبانو خانوم که خیلی زحمت کشیدو4 نفر غائب داشتیم داداش مسعود وداداش عرفان به خاطر امتحان وداداش حسین به خاطر سفر زیارتی

وعمو محسن به خاطر مشغله ی کاری تشریف نیاوردن ومنم از دستشون ناراحت شدم ودائی علی جون اینا وخاله جون وبارانی با وجود مشغله ی فراوون اومدن

اصل مهمونی 5 شنبه بود نهار جاتون خالی باقالی پلو با ماهیچه بود وعصرم تولد بازی بود وشب رو هم رفتیم رستوران شقایق وحسابی خوش گذروندیم وکلی هم کادو گرفتم

وحالا تولد به روایت تصاویر

اول لباس وکفش وتل ویژه ی تولدم با تم قرمز

لباس وتل وکفش

 کارت دعوت تولدم

کارت دعوت

خوش آمد گوئی دم در

خوش آمد

سفره ی نهار وباقالی پلو وماهیچه (جای شما سبز)

سفره نهار

تزئینات ساده وشیکم

تزئینات

خودم هم کمک دادم

کمک

سبد کادوها

میزتنقلات ومیوه

میزتنقلات

وهورااااااااااااااااااشمع وکیکم

کیکم

وخودم

آیدا

آیدا

آیذا

تولدم

من وبارانی

من وبارانی

من وبارانی

من وبارانی

بازم من

آیدا

آیدا

من وکیکم

من وکیکم

من وکیکم

 

من وکیکم

من وکیکم

من وکیکم

من وبابائی

من وبابائی

من وبابائی

من وداداشیم

من وداداشیم

من وداداشیم

من وبابائی وآبجی باران وآبجی سوگندم

من وبارانی وسوگندی

من و مامان جون فاطمه ومامان بزرگ بابائی

مامان جونی ها

من وخاله جونی وبارانی ومامان جون اخترم

دوستون دارم

من ودائی علی وزندائی شهلا وآبجی هانیه جونم

دائی علی

من ودائی حسن وخانوم دائی فاطمه وسوگند جونم

دائی حسن

وتوی این عکس زیبا بارانی هم به جمعمون اضافه شد

دسته جمعی

من وآبجی سوگند وآبجی بارانم

وشمعم که آبجی هام فوتش کردن آخه خودم بلد نیستم

حالا خسته شدم لباسم رو عوض کنم

لباس

حالا لباسم رو عوض کردم کیک بخورم خوب!

ودر نهایت مامانی متوجه شد که یادش رفته کلاه بوقی های مخصوص تولد رو بیاره واسه همین آخرش یه عکسم با کلاه ها گرفتیم یادگاری بمونه

کلاه بوقی

ویه چیز دیگه که یادمون رفت عکس دسته جمعی موقع جشن بود که اونم آخرش انداختیم

دسته جمعی

وهدایای تولدم

من به رسم یادبود به آبجی سوگندوآبجی باران یه عروسک صورتی هدیه دادم وهدایائی که گرفتم

مامان جون فاطمه 100،000تومان وجه نقد،مامان جون اختر350،000تومانوجه نقد ،دائی علی100،000تومان وجه نقد ویه سرویس آشپز خونه اسباب بازی ،دائی حسن150،000تومان وجه نقد،بانو خانوم وعمو یاسر 60،000تومان وجه نقد خاله جونم دستبند طلا،داداشیم النگوی طلا ومامان وبابائیم دوتا النگوی طلا وآبجی هانیه یه عروسک کیتی ویه توگردنی شمش طلا

وآبجی بارانیم برام یه سری سوغات آورده بود که توشون سه تا کتاب چوبی مخصوص سنم هستش که خیلی با نمکن

اول عکس کتابها وسوغاتی ها بعد هدایا

کادوهای نقدیم

هدایای نقدی

کادوی خاله جونم وبارانی

 کادوی خاله جونم

کادوی داداشیم

کادوی داداشیم

کادوی آبجی هانیم

کادوی آبجی هانیه جونم

وست وسایل آشپزخونم

ست آشپزخونه

وکادوی مامانی وبابائیم

کادوی مامانی وبابائیم

واینم شبه که رفتیم رستوران وبابائی ودائی ها توی راه کلی به افتخارم بوق بوق کردن وفقط دیگه من کمی خسته بودم!بعد از رستوران هم همه رفتیم دور دور که ما زودتر از همه برگشتیم چون من از فرط خستگی خوابم برده بودرستوران

این بود ماجرای تولد یک سالگی من

در آخر از همه تشکر میکنم که زحمت کشیدن تشریف آوردن ومنو شاد کردن وکلی هم زحمت کشیدن وبرام کادوهای خوب خوب آوردن وهمچنین از خاله بانو که روز تولدم خیلی زحمت کشید واکثر کارهاروانجام داد

واینم یه چند تا از عکسای تولدم که روشون یه کم کار شده

تولد

تولد

تولد

پسندها (5)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان مهنا
7 دی 93 1:50
تولدت مبارک آیداجون کادوهای قشنگتم مبارک باشن ______________ ممنونم خاله
ترنم
8 دی 93 10:34
تولدت مبارک خوشگل خانم همیشه خوش باشی عمر با عزت زیر سایه مامان و بابا داشته باشی ______________ ممنونم خاله
مامان نرگس
9 دی 93 18:31
به به چه تولدی داشته آیدا جونم.... چه شمعی و چه کیکی.... دست مامان و بابا و داداشی درد نکنه چه کادوهای قشنگی.....هورااااااااااااا حتما حسابی حسابی خوش گذشته آیدا جون...مگه نه؟؟؟؟؟؟؟ _______________ سلام خاله نرگس جونم ممنونم جای شما خالی ،خوش گذشت واز همه مهمتر اینکه من دختر خوبی بودم واصلا اذیت نکردم