فرشته
سلام
اول از هفته ی پیش بگم روز سه شنبه من ومامانی رفتیم دکتر ودکتر گفت همین امشب باید مشاوره ی بیهوشی بشیم وفردا صبحم عمل سر کلاژ
خلاصه صبح اولین روز ماه مبارک رمضان من ومامانی رفتیم اتاق عمل وهمه چیز خداروشکر به خیر گذشت وامروز یعنی حدود یک هفته بعد از عمل خانوم دکتر دستور سونو د اد ویک ساعت پیش بابائی اومد دنبالمون ورفتیم مرکز سونو گرافی وبقیه ی ماجرا از زبون مامانی...
همیشه موقع سونو آیه الکرسی میخونم وتقریبا خودم هم صدای طپش قلبم رو میشنوم آقای دکتر در حال انجام سونو بود وداشت به خانوم همکارش توضیحات رو میداد که یهو گفت female
اصولا دوست ندارم توی جمع گریه کنم یا کنترلم رو از دست بدم ولی اون لحظه ی باور نکردنی فقط دلم می خواست همون جا کف زمین سجده ی شکر به جا بیارم واز خدا هزار بار تشکر کنم من هرگز باورم نمیشد که خدا منو لایق "دختر داشتن"بدونه وحالا دونسته واین برای من یعنی اوج غروراز اینکه بنده ی لایق پروردگارم شدم از اتاق اومدم بیرون وبه بابائی گفتم "به آرزوی دیرینت رسیدی"شوکه شده بود حس کردم الانه که پرواز کنه از شوق !وقتی هم داشتیم میرفتیم داداشی موقع خداحافظی گفت خوش به حالت مادری که می تونی آبجیم رو ببینی!توی خونه ی ما بابائی وداداشی فقط وفقط منتظر حضور یه دختر بودند اونقدر که همش اضطراب داشتم اگه یه روزی تو دختر نباشی جوابشونو چی بدم؟!
خدایا شکرت شکرت شکرت
وقتی این تصویر رو میبینم واقعا انگار یه فرشتست با بالهای سپید