آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

مسافرکوچولو

بازم سلام

1392/11/3 20:12
نویسنده : آیداکوچولو
406 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

اول توی قسمت عادت های من یه چیز خیلی مهم جا افتاد اونم توجه کردن بود

من از همون اول وقتی که سیر بودم وجام تمیز بود ودلم هم درد نمی کرد زل می زدم ولبام رو غنچه می کردم و یه قیافه ی کاملا جدی به خودم می گرفتم وهنوز هم ایتن کار رو میکنم که این کار معروف شد به "توجه کردن"

توجه کردن

٢روز پیش مامانی برای دومین بار رفت بیرون(بار اول رفته بود آرایشگاه )

منو سپرد به بابائی وداداشی سایز لباس هائی که دارم اونائی که صفر بود که کلا کوچیکه سایز یکم که دارم انگاری بزرگتر از یکه وخلاصه مامانی رفت بیرون واین بلوزشلوار رو برام گرفت این اولین خرید مامانی برای من بعد از تولدمه(البته به جز هفته ای 2 بسته مولفیکس ودستمال مرطوب) وقتی اومد دید اینم از اون سایزیک هائیه که بزرگه و خلاصه  اینم موند واسه بعدنم

تی تیش

واما دیروزبالاخره رفتیم مرکز بهداشت وزنم شده بود 4 کیلو وقدم شده بود 54 سانت وهمه چیز نرمال بود

بعدشم رفتیم خونه ی مامان بزرگ فاطمه یه سر زدیم که مامان بزرگ پنجاه هزار تومن بهم پاگشا داد ولی اونقدر گریه کردم که زود برگشتیم خونه

امروز هم مامانی خودش تنهائی حمومم کرد وبعد از حموم سریع اومدیم اتاق داداش که حسابی آفتاب تو اتاقش زده بود وداغ داغ بود وعکس هم گرفتیم

حموم وآفتاب

دخمل تمیز

اینجام بعد از پوشیدن لباسم خوابیدم اتاق داداش رو تختش چون مامانی می خواست حموم دستشوئی رو بشوره وشوینده(البته از نو ع ضعیفش)بزنه ومی خواست من دور باشم

لالا بعد از حمام

اینجام دارم با داداشیم تعریف می کنم

تعریف

واینجام نیم رخم موقع خواب

نیم رخ یک فرشته

تا بعد/بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)