آیدا از ۶۲ تا ۶۳ ماهگی
سلام من اومدم
عید نوروز به همگی مبارک
این ماه تقریبا همش به خونه تکونی و خرید عید و تدارکات عید گذشت برای ایام نوروز خاله جونم ایناو خاله زینب و داداش عرفان اومدن و دایی اینا هم خونمون موندن و جمعمون کنار عزیز جون حسابی جمع بود و خیلی خیلی خیلی به من خوش گذشت کلی هم عیدی گرفتم
واما عکس ها
اول بساط عید
یه روز با بابایی رفتیم سبزی بخریم پونی کوچولو رو هم بردم با خودم و با دوچرخه رفتم
بازی کردن
یه روز داداش امیر اینا می خواستن بیان خونمون و من طاقتم تموم شده بود برای دیدن شاینا کوچولو زل زده بودم به آیفون
ومن و شاینا کوچولو
یه چند روز قبل از عید یهو برف اومد(البته ایام نوروز هم حسابی برف اومد)
ویه شب من و سوگند و ترنم
وسال تحویل و نوروز ۹۸
یه روز تو حیاط آتیش روشن کردیم و چای و آش اتیشی خوردیم
یه روز رفتیم خونه ی مامان و بابای خاله زینب و کلی با رایا بازی کردیم
من و داداش عرفان و ترنم
درحال تماشای کارتون
شبها ما بچه ها پیش همدیگه می خوابیدیم و کلی هم تعریف می کردیم
این کعبه ی طلا عیدی من از طرف مامان و بابام و داداشم هم برام عینک آفتابی گرفت بقیه ی عیدی هام نقدی بودن
در آخر امیدوارم همه ی مردم و بچه های سرزمینم سال خوبی پیش رو داشته باشن