آیدااز15 تا 16 ماهگی
سلام
من برای بالارفتن از ارتفاع همه ی تلاشم رو می کنم وخیلی خیلی دوست دارم از یه جائی بکشم بالا حتی اگه بیفتم ودردم بیاد بازم ادامه میدم هرچیزی که دستم باشه تا با مخالفت مواجه شم پرتش می کنم ومیگم پرت!
خیلی جیغ می زنم ومامانی فکر میکنه چون نمی تونم خواستم رو بیان کنم جیغ می زنم وحتی گاهی توی سر خودم هم می زنم
کلاغ پر و لی لی حوضک با داداشی وپیشی شدن ومیو میو کردن با بابا یئ وخاله بازی با عزیز جزو سرگرمی هامه همچنان توی اسباب بازی ها توپ خیلی دوست دارم ولازم به ذکره که عزیز جونم بهترین همبازی منه
همچنان از بین خوراکی ها گوجه ونون خالی وماست رو خیلی دوست دارم وبه شیر لب نمی زنم
همچنان بیشتر از هر کلمه ای در روز برق رو تکرار میکنم برق برقش برقه وبیشتر از هر چیزی به برق اشاره میکنم یه چند تا چراغ قوه داریم وقتی بد غذا می خورم مامانی یکیشو روشن میکنه میده دستم ومن حواسم میره پیش برق عزیزم وغذام رو میخورم ولی دیگه نمی دمش به مامانی واینقدرروشن می مونن تا باطریاشون خالی بشه کلا مصرف باطری چاغ قومون تازگی ها خیلی رفته بالا!ویه روز خونه عزیز مجبورش کردم بغلم کنه تا هی لامپ رو خاموش روشن کنم اونقدراینکاروتکرارکردم تا هم لامپ سوخت هم کنتور پرید!
مامانیم روزا نرمش میکنه ومنم همراهیش میکنم وهر کی بگه آیدا نرمش کن زود نرمش می کنم
درست روز ۷فروردین ۱۵ ماهگیم یادگرفتم در ورودی به حیاط رو باز کنم وروز ۲۴ فروردین یاد گرفتم که در همه ی کابینت ها رو باز کنم وحسابی کار مامانیم درومده!
وقتی می خوام شیر بخورم حتما باید اسباب بازی یا عروسک دستم باشه اول یکی دوتا چیزو محکم دستم می گیرم بعد میرم شیر می خورم
خیلی تا حالا اهل عروسک بازی نبودم اما جدیدا عروسکام رو لالائی میکنم بغل می کنم وباهاشون بازی می کنم
دوست دارم توی سینی بشقاب وسبد وتشت وهر چیزی که بشه اچ کنم( اچ کردن یعنی نشستن) ودوست دارم هر چیز گودی مثل کاسه وسبد وقابلمه رو روی سر خودم وبقیه بزارم وبگم کلات!
از جیغ خیلی می ترسم هر چند خودم استاد جیغ جیغم!همچنان به باز وبسته کردن در وسیله ها علاقمندم
اولین دندون نیشم27یا۲۸ فروردین از سمت چپ بالا بعد ازکلی اذیت نیش زد شبائی که اذیتم می کرد با جیغ بیدار میشدم ودستم ودهنم می کردم ومی گفتم دد. دد. دد یعنی درد!
وموهام که خیلی تارهای نازکی دارند از بغل گوشم یه کم بلند شده بودن واذیت میشدم ومامانیم بالاخره دلش رو به دریا زد وامروز31 فروردین قبل از حمام با سلام وصلوات کوتاشون کرد
وکلمات جدید: به خیلی از کلمات ش اضافه می کنم مثلا: باباش،پاپاش،جاش،نونوش،ماماش،فقط کلاه شده کلات!!وکلمات جدید،پرت،بده،عمه،چشم،عباعبا یعنی عباسی،پر،پت یعنی پتووقاش یعنی قاشق وجیش وددیعنی درد وتس یعنی ترس وبازوگوج یعنی گوجه واچ یعنی نشستن، وکوش؟ نی ! اینا ،که هم کلمه ی جدیده وهم بازی جدید!دوتا تغییر زیبا ماما شده مامانی وبابا شده بابائی ویه اسباب بازی دارم که یه هاپوی چرخ دار ودسته داره دوستش دارم واسمش رو گذاشتم گگودی!!
واما عکسهااول یه توضیح اینکه برای این پست خیلی عکسای جالبی ندارم واسه اینکه مامانیم خیلی وقته یه سرماخوردگی بد وطولانی گرفته وخیلی حس وحال کارای جانبی رو نداشته
واما عشق ارتفاع(برعکس مامانیم)
اینجا توی آشپز خونه ی عزیزم رفتم روی صندلی وزل زدم به دریچه ی نور!
من کلا روی مبل یا صندلی نمی شینم وایمیسم!
باز کردن در ورودی
ووقتی در کابینت ها رو باز کردم
اینجا یه باره که داشتم غذا می خوردم ودر قابلمه رم گذاشته بودم رو سرم ومیگفتم کات کات یعنی کلات!
نشستن توی تشت
نشستن توی سینی
وقتی نشستم تو سبد اسباب بازیام
پیشی بازی ومیو میو با بابائی
اینجا اگه گفتین دارم چیکار میکنم با کاسه ضرب گرفتم ودارم میزنم !
واین همون گگودی معروفه که خیلی دوسش دارم ویکی دوروزه که متاسفانه نمی دونم چرا دیگه نه دست داره نه کله!
اینجا همه ی وسایل توی جانونی رو پخش وپلا کردم
اینا موهای نازمه که واسه اولین بار مامانی کوتاه کرده
واینجا درو باز کرده بودم وفرار...
یه روز رفته بودیم خونه ی خاله معصوم مهربونم مهمونی ومن با ترنم دختر خاله مهری ودینادختر خاله فاطی عکس گرفتم امیدوارم در آینده برای هم دوستان خوبی باشیم مامانامون سالهاست که با هم دوستن
مامان نوشت:همیشه درآغوش خدا باشی وآغوشت همیشه پر باشدازعشق دخترم!