آیدا از ۴۸ تا ۴۹ ماهگی
سلام من اومدم
این ماه؛ماه حرفای قلمه سلمبه زدن بود یعنی هرروز با حرفا و واژه های قلمبه و سلمبه بقیه رو متعجب می کنم؛لج کردن و قهر و گاهی بد اخلاقیم هم به قوت خودش باقیه یه کم کمتر شده البته
الان ۵ تاسوره حفظم حمد ،توحید،کوثر،ناس و عصر کلی هم شعر وقصه بلدم به فی البداحه قصه گویی خیلی علاقه دارم یه کتاب میگیرم دستم و یه داستان طولانی می سازم و میگم
واما عکسها
اول عکسهای اولین دو چرخه بازی های من
امسال کلا ۲ یا ۳بار برف اومد یه بارش خیلی کم بود و به سختی فقط شد یه آدم برفی کوچولو بسازیم
ویه بارم که یه برف حسابی بارید
و رفتم برف بازی و آدم برفی هم ساختم
یه روزم با دینا رفتیم تئاتر علیمردان و روباه پوستین دوز که خیلی قشنگ بود و خیلی خوش گذشت
یه روز رفتیم خونه ی خاله معصوم مهمونی و من و دینا تا تونستیم شیطونی کردیم
یه روزم خاله حدیث و ثنا می خواستن بیان خونمون اخه برای تولدم نتونسته بودن بیان؛واسه همین مامانم کیک گرفت و تولد بازی کردیم
یه روزم سوگندی اومد پیشم وکلی بازی کردیم
وبازی کردن های من
وبامزه بستنی خوردن من
اوه اوه آیدا خیلی کار داره
ایام کریسمس همه ی مغازه ها کاج تزئین شده داشتن منم گیر داده کاج می خوام دیگه یه شب بابا کاج کوچولوی تو حیاط رو چراغون کرد برام تا چند شبم گذاشتش موند برام تا دیگه بی خیال کاج شدم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی