آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

مسافرکوچولو

آیدا از 28 تا 29 ماهگی

1395/3/3 4:14
نویسنده : آیداکوچولو
2,626 بازدید
اشتراک گذاری

سلام اول یه اتفاق بامزه بگم یه روز داشتم با داداشی لوگو بازی می کردم که داداش ازم خواست یه تکه رو بهش بدم منم گفتم "داداش صبر کن دندون رو جیگر بذارالان میدمشنیشخندویه شیرین زبونی دیگه؛داداشیم درساش خیلی سنگینه واصولا در اتاقش بستست وقتی در می زنم وباز نمی کنه با یه روشی وادارش می کنم باز کنه مثلا"داداشی جونم میشه اگه زحمتی نیست درو برام باز کنی"خوب مشخصه که در مقابل این جمله نمی تونه مقاومت کنه ومیرم وکلی اذیتش می کنماز خود راضیموقع صحبت کردن دستام وسرم رو خیلی تکون تکون میدم

این ماه من یه بیماری بد گرفتم خیلی بد تب درد بدن وسرفه هاش شدید و...مامانیم تصمیم داشت تحت هیچ شرایطی بهم آنتی بیوتیک نده ولی اینبار مجبور شد از ترس تب شدید بهم آنتی بیوتیک داد وبهتر شدم، 3 شبانه روز فقط مدت کوتاهی بغل مامانیم می تونستم بخوابم وهمش درد داشتم اصلا نمی تونستم رو زمین آروم بگیرم وغذا هم اصلا نمی خوردم یاخیلی کم که اونم می اوردم بالا،بلافاصله بعد از مصرف دارو آروم شدم وتونستم هم صبح وهم بعدازظهر با آرامش بخوابم واز فرداش هم کم کم بهتر شدم.

معمولا دندونای آسیاب دوم اول پائین در میان بعد دوتای بالامال من چپ بالا راست پائین دراومدن حالام راست بالا چپ پائین دارن کامل میشن ضربدری

این ماه هوا خوبه وهمه جا قشنگ واز اونجائی که گرما وماه مبارک رمضان در پیشه مامانی وباباییم سعی کردن زیاد منو ببرن گردش وپارک وتاب تاب سرسر

یه مقدار وسواسی شدم کافیه یه قطره آب به لباسم بخوره باید حتما عوضش بکنم،اصلا بعد از ظهرا دیگه نمی خوابم صبحم 8یا8/30بیدار میشم در عوض شبها رو زودتر می خوابم همچنان بد غذا هستم واذیت می کنم موقع غذا خوردن ولی میوه دوست دارم خصوصا گوجه سبزخوشمزههمچنان به شیر لب نمی زنم ولی ماست ودوغ دوست دارم از اونجائی که فرنی دوست دارم وتنها روشی که مامان بتونه بهم شیر وعسل رو بخورونه فرنی هستش هر روز صبح برام درست می کنه وعلاوه بر آرد برنج ،سبوس وکنجد هم اضافه می کنه تا مقوی بشه وبه این صورت شیر هم خورده باشم

تقریبا هر روز باید برم سوار اسب دینگ دینگی بشم خیلی دوستش دارم 

آموزش رنگها کاملا بی نتیجه بود تلاش مامانی وداداشی هیچ نتیجه ای تا حالا نداده ودریغ از یه رنگ که یاد گرفته باشم درعوض طبع شعر دارم مثلا یکی از شعرام"حیاط ما گل داره گل های خوشگل داره"یا مامان من مهربونه منو ددری می بره"اینا رو کاملا آهنگین خوندم کلا طول روز باخودم شعر هائی رو که از حفظم مرتب زمزمه می کنم

واما عکسها

اولین عکس عروسک قشنگی که خاله مریم واسم هدیه آورد وآب می خوره وگلاب به روتون جیش میکنه ومن اسمش رو سارا گذاشتم

عروسک قشنگم

یه روز که با دوستامون رفته بودیم پارک بانوان

پارک بانوان

پارک بانوان

واینجا هم دسته جمعی با بچه ها(دینا،سارینا وامین؛ترنم،متین ومن)

دسته جمعی

من وترنم وقاصدکامون

من وترنم

اینجا هم آیدای مریض سوار کول بابائی

آیدا ی بی حال

اولین باری که بعد از 3 شبانه روز با آرامش خوابیدم

خواب ارام

ودوسه روز بعد که سرحال شدم

آیداسرحال

یک مجموعه عکس از یک روز زیبای اردیبهشتی در روستای زیبای مانیزان

گردش

یک روز زیبای اردیبهشتی

 قاصدک من

یک روز زیبای اردیبهشتی

یک روز زیبای اردیبهشتی

یک روز زیبای اردیبهشتی

یک روز زیبای اردیبهشتی

من وثنا کوچولو

من وثنا جان

من وثنا جان

من وثنا وزهرا ومبینا وسوگندسوار درخت

درخت سواری

با بچه ها کنار رودخونه

بچه های خوب

وآیدا وپیشی

من وپیشی

واینجا هم من و مامانیم ویه منظره ی معرکه از کوه وگندمزار وابر وآسمون

من ومامانم

یه غروب بهاری پارک وتاب وپفیلا وبلال وسرسره

بلال وتاب

سرسره وپفیلا

تاب بازی

من 24اردیبهشت ماه برای اولین بار رفتم سینما به صرف 50 کیلو آلبالو ولی دوست نداشتم وبعد از نیم ساعت با مامانیم اومدیم خونه

اینجا آماده شدم که برم

دخترخوش تیپ

دخترخوش تیپ

 دخترخوش تیپ من

آپارات

 

سینما

بعدش که اومدیم بیرون رفتم روی این گیوه ها وباهاشون عکس گرفتم

گیوه ومن

این عمو رفتگر یه جائی توی مرکز شهره من هر وقت میرم بیرون حتما میرم پیشش وبهش خسته نباشید میگم ونازش می کنم

من وعمورفتگر

یه روز عصر که داشتم رو بالکن عزیز گلا رو آب می دادم

یه روز عصر

ودر حال گوشت کوبیده کوبیدن

گوشت کوبیده

جشنواره ی غذا به نفع نیازمندان که با سوگندی رفتیم ولی خیلی شلوغ بود اومدیم پیش این اسب ها توی پارک

جشنواره

ویه پیک نیک دیگه

گردش

گردش

جشن نیمه ی شعبان که طبق روال هر سال شیرینی پخش کردم

نیمه شعبان

جشن نیمه ی شعبان

توبخند

مامان نوشت:جای همه گلهای جهانم تو بخند...

پسندها (8)

نظرات (6)

مامان نرگس
5 خرداد 95 10:33
انشاله بلا ازت دوره عزیزم.. ماشاله دختر شعرخونمون همیشه به گردش و شادی... به به چه عکسهای قشنگی مثل همیشه
مامان هانیه
10 خرداد 95 16:09
ای جوووونم به این دختر خوشگل و خوش تیپ کاراش خیلی بانمک شده....امیدوارم ایدا جون دیگه از مریضی به دور باشه و ناراحتیش رو نبینین.....همیشه به شادی و گردش باشی عزیزم
محجوب بانو
11 خرداد 95 1:06
عزیزم چه شیرین زبون شدی خاله جون وااای چه بد که مریض شدی انشالله همیشه سلامت باشی
مامان مریم
12 خرداد 95 15:39
چه دخمل نازی...
سیما
19 خرداد 95 13:29
چه پرنسس کوچولوی خوشگلی/الهی همیشه بخندی گل دختر
سیما
19 خرداد 95 13:30
آیدا کوچولو لینک شدی