آیدا کوچولوی ماآیدا کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
داداش امیدمداداش امیدم، تا این لحظه: 26 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

مسافرکوچولو

آیدا از24تا25ماهگی

1394/11/4 20:26
نویسنده : آیداکوچولو
1,713 بازدید
اشتراک گذاری

سلام من اومدم

درابتدا تبریک سال نو میلادی وکریسمس به همه ی بچه های مسیحی جهان

به امید اونکه یه روزی توی دهکده ی جهانی همگی در صلح وآرامش وبدون خشونت وجنگ زندگی کنیم.

خوب حالامن در این ماهلبخنداول از همه اینکه من هم مثل مامانیم چپ دستمخیال باطل

روز به روز بلبل زبون تر میشم شعر خرگوش من چه نازه ویه توپ دارم قلقلیه وعموزنجیر باف وتاب تاب عباسی را کامل می خونم وشعرچشم چشم دو ابرو و عروسک قشنگ من رو هم فعلا نصفه نیمه بلدم صلواه رو هم یاد گرفتم ولی خیلی تند میگمش

جدیدا توی خیلی ازکلمات خ میگنجونم حتی خیلی وقت ها ح رو خ تلفظ میکنم

دوتا تکیه کلام خیلی شیرین پیداکردم این ماه یکی"ای بابا"ویکی "خوب باشه آره"این دومی رو وقتی می خوام نظر مثبت طرف مقابلم رو جلب کنم میگم

شبا که داداشی درسش تموم میشه وازاتاق میاد بیرون می دوم ومیرم بغلش ومیگم داداشی شب شما بخیر!تاکسی از حموم بیادمیگم عافیت باشه!

هروقت مامانی میگه دوست دارم منم زود میگم دوست دالم عاشگتملبخند

تازگیها مامانیم که آشپزی میکنه میرم میگم توشو ببینم وهر چی که باشه مامانی بهم نشون میده

تا10روقشنگ میشمرم بقیه رو فقط بلدم نظمشو بلد نیستم میگم پونزده دبازده یازده حتی گاهی چهل وپنج...

همچنان بدغذا هستم ومیشه گفت به جز آش رشته وماکارانی هیچ غذائی رو با میل نمی خورم

همه ی کارام رو فقط می خوام مامانم انجام بده از جا عوض کردن تا غدا دادن تا آب دادن تا دست وصورت شستن وحتی کفش ولباس پوشیدن قبلا این موضوع فقط برای جا عوض کردن بود اما یه مدته برای همه چیزه اگه بابا بخواد یکی از این کارا رو انجام بده گریه می کنم ومیگم مامانی انجام بده مامانی فگط!!

وقتی بابایی وداداشی یا عزیز میان با صدای بلند باهاشون سلام واحوالپرسی می کنم دایم گوشی وتلفن اسباب بازیم در گوشمه وبا خاله وباران وسوگند حرف میزنم ولی با گوشی واقعی وقتی کسی پشت خطه اصلا حرف نمی زنم بیرون از خونه وتوی جمع خصوصا جای غریبه ساکت ساکت وخجالتیم واصلا حرف نمی زنم

عاشق قایم باشک بازیم فقط همیشه خودم باید قایم بشم خیلی هم بانمک وجاهای بامزه ای قایم میشم گاهی هم دستم رو میذارم روچشمام ومثلا قایم میشم

این ماه دومین وابستگی ودلبستگیم رو از دست دادم اولین دلبستگی دنیای توی دل مامانیم بودکه فقط مال من بود وامن وگرم وآروم بود وبعد از 9ماه تموم شد ومن به دنیای جدید اومدم ودومیش شیر مادر که از لحظه ی ورود به دنیای جدید بهم آرامش میداد وبعد از 2سال و23 روز تموم شد ومن حالا کم کم باید تلاش کنم که دختر مستقل تری باشم این روزا به شدت بهانه گیر شدم

واما عکسها

2016

کریسمس

سن شما وبلاگم 2 سال و2 روزگی

2سال و2 روزگی

تولد دینا جون ؛دینا جون تولدش 6 دی ماهه ولی جشنش رو 8 دی ماه که تولد پیامبر بود گرفتن

تولددیناجون

رفتم نونوائی ونون کوچولو خریدم

نون کوچولو

پا توکفش بزرگترا

پاتوکفش بزرگترا

 پاتوکفش بزرگترا

دست گرم داداشیم تو دستمفرشته

دست

وقتی دارم به موهای بابائیم گیره 

گیره

اینجا قایم شدم موقع قایم باشک بازی با داداشیم

قایم باشک

 یه روز سرد زمستونی که رفتم پارک

گردش زمستونی

من وسوگندی

دودخترون

رفتم بازار ودارم کالسکمو حل میدم

بازار

با آبجی سوگندم سوار ماشینش شدیم بریم مشهد

سفربخیر

فوتبالیست های عزیز کوچولو

فوتبالیستها

خاله خاله بازی وچائی

خاله بازی

اینجا آماده شدم برم مهمونی

مهمونی

یک عاشقانه ی خواهربرادری

خواهربرادری

من ودوستانم دینا وترنم

من ودوستام

یعنی با چه جدیتی ترنم داره پیامک می خونه از رو دست دیناومنم با کاسه ی پفیلام دارم در میرمزبان

من ودوستام

وبفرمائید گوشت کوبیده

گوشت کوبیده

اینقدر هی می گفتم برم سبزی بخرم بیام که عزیزجونم رفت برام یه سبد قشنگ هدیه گرفت وواقعا رفتم باهاش سبزی خریدم

زنبیل

سبزی خریدم

یه روز که رفتم محل کار بابائیم

جانونی رو خالی کردم وسط آشپزخونه وگذاشتمش زیر پام وشمعدونو برداشتم وداغونش کردم

شیطونی

شیطونی

تقویم زمستونی من

زمستان

پسندها (8)

نظرات (8)

مامان و بابای مانی جون
4 بهمن 94 23:43
ای جوووونم ایدا جوووون چه نازیییییی مخصوصا تو اون عکس 2016 ماشالله عالی افتادی به مانی جونم سر برن خوشحال میشههه
farsaniha.ir
5 بهمن 94 2:27
سلام طرح رایگان طراحی آتلیه کودک برای فرزند دلبند شما . برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت www.farsaniha.ir مراجعه نمایید .
farsaniha.ir
5 بهمن 94 19:51
سلام طرح رایگان طراحی آتلیه کودک برای عکس فرزند دلبند شما ،برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت www.farsaniha.ir مراجعه نمایید .
.•♥خواهری بلور ♥•.
6 بهمن 94 15:14
سلام دوست عزیزم خوبید؟ به نیت ،نیت هامون ختم قرآن آسمونی گذاشتیم،خیلی خوشحال می شیم تو حس خوبمون شریک بشید. .. من و بلور منتظرتون هستیم ...
مامان سعیده
17 بهمن 94 13:26
خدا حفظش کنه منم می خوام پسرم رو اردیبهشت از شیر بگیرم واسه همین از الان برنامه ریختم که تعداد دفعات شیردهیش رو کم کنم و گاهی روش های جایگزین واسه خوابوندش استفاده می کنم مثل رو پا خوابیدن تو بغل راه رفتن و قصه خوندن که تا گیج می شه می ذارمش تو تختش که تو تخت خودش کامل بخوابه چقدر حرف زدم
ترنم
18 بهمن 94 9:16
ایدا جونی مامانت خیلی خوب بلده ازت عکس بگیره و کاراتو به روایت تصویر بنویسه باریک اله مامانی عکسای آیدا خیلی قشنگن حرف نداری آیدا
مامان هانیه
30 بهمن 94 13:56
ای جووووونم ماشالا به این دختر شیطون بلاعشقههههههه